برگزاري كارگاه روانشناسي
مركز مشاوره شريف برگزار مي كند:
كارگاه: هزينه بيمارستان بابك با بيمه اختياري چقدر است (( آسيب شناسي مسائل و مشكلات جوانان ايراني با رويكرد سقراطي))
زمان:يكشنبه 97/4/31 از ساعت 14 الي 17
مكان:تهران -خ آزادي-خ حبيب الهي جنب مترو دانشگاه شريف.مركز مشاوره شريف
مدرس:آقاي بابك اسماعيلي عضو هيات علمي دانشگاه
هزينـه حضور درون دوره و پذيرايي:
براي هرنفر مبلغ 50 هزار تومان هست كه مي بايست حداكثر که تا پايان روز 5 شنبه هفته جاري97/4/28 بـه شماره كارت 5708-8569-3378-6104 بانك ملت بـه نام محمد احمدي واريز و رسيد آن درون روز همايش ،تحويل مسئول مركز شود.پس از واريز ،نام و نام خانوادگي خود را بـه شماره 09123373484 پيامك كنيد.
لطفا بـه همـه دوستان اطلاع رساني كنيد.
شخصيت كنترل گر و تحقير كننده
ارتباط نزدیک با فرد تحقیر کننده، هزينه بيمارستان بابك با بيمه اختياري چقدر است فردی کـه اعتماد بـه نفس را از شمامـی گیرد و اضطراب را تشدید مـی کند،بسيار خطرناك و سمي است.
اگر شما فردي اقتدار گرا ،ايراد گيرو كنترل گر هستيد و اطرافيان خود را تحقير كرده و يا استهزاء مي كنيد و همواره رفتار آنـها را تحت نظر گرفته و امر ونـهي مي كنيد ،بدانيد كه با اين كار خود اعتماد بـه نفس و عزت نفس اطرافيان را تضعيف كرده و موجب ايجاد اضطراب و استرس درون آنـها مي شويد.
به مرور زمان اطرافيان شما با ترس و تنش بـه شما وابسته مي شوند اما درون حضور و كنار شما آرامش ندارند و در بلند مدت و به محض آنكه بتوانند رشته هاي وابستگي را پاره كننداز شما فرار مي كنند.
اين فرد مي تواند همسر ،فرزند و يا همكار شما باشد.
همسر چنين افرادي دچار تضعيف اعتماد بـه نفس شده و دوستي و عشق جاي خود را بـه ترس و تنفر خواهد داد.فرزندان چنين افرادي،عزت نفس و اعتماد بـه نفس مناسبي نخواهند داشت و هميشـه احساس وابستگي بيمارگونـه بـه ديگران داشته و ترسو و خجل خواهند بود.همكاران و پرسنل چنين افرادي دچار كينـه و كاهش اعتماد بـه نفس شده و از بـه كار بردن مـهارت و يا تخصص خود واهمـه داشته و به تدريج تبديل بـه يك كارمند و غلام حلقه بـه گوش خواهند شد و با بالا رفتن تنش و اضطراب ،بد خلق شده و با ديگر همكاران و يا مشتريان با عصبانيت و پرخاش برخورد خواهند نمود.
بعنوان مثال و نمونـه:
خانمـی به منظور درمان فوبیـای رانندگی بـه مشاور مراجعه کرد. هزينه بيمارستان بابك با بيمه اختياري چقدر است این خانم سال ها گواهینامـه رانندگی داشت ولی از رانندگی اجتناب مـی کرد. هزينه بيمارستان بابك با بيمه اختياري چقدر است وقتی طرح درمان او بـه نقطه ای رسید کـه موافقت کرد تمرینات عملی رانندگی را شروع کند همسر او شروع بـه مانع تراشی کرد. ابتدا مانع تراشی شوهر بـه صورت ترساندن همسرش از تصادفات رانندگی و عواقب آن بود ولی وقتی کـه این تهدیدها مؤثر واقع نشد آقای شوهر شروع بـه ایجاد موانع عملی کرد مثلاً سوئیچ ماشین همسرش را با خود مـی برد یـا حتی اتوموبیل خودش را فروخت که تا با اتوموبیل همسرش بـه محلّ کار برود و اتوموبیل درون خانـه نباشد!
اين افراد علاقمندند درون موضع تحکّم و اقتدار باشند ونزدیکان خود را دچار ترس و اضطراب مـی کنند که تا آن ها را بـه خود وابسته نگه دارند.
ياد داشتي از بابك
برچسبها: كنترل گر, اقتدارگرا, تحقير, ترس, اضطراب
پايتخت 5
سلسله سريالهاي پايتخت بـه عدد 5 رسيد.از معدود برنامـه هاي تلويزيون ضعيف ايران كه مورد پسند و اقبال اكثر مردم قرار گرفته هست .اين سريال را بـه لحاظ لهجه جذاب مازني و بازي روان بازيگرانش دوست دارم.سريالي كه طنز را مي فهمد .اما ....و صد اما حيف....در سري پنجم متاسفانـه بـه يك شوي تبليغات سياسي تبديل شده و از مسير اصلي خودش خارج شد و شديدا افت كرد.
البته سالهاست بـه اين پديده عادت كرده ايم كه که تا يك برنامـه يا سريالي مورد اقبال عوم قرار مي گيرد توسط دلالان اقتصادي مورد هجوم قرار گرفته و تبديل بـه كانال تبليغ اقتصادي و كسب درون آمد مي شود مثل برنامـه دور همي مـهران مديري و يا توسط سياسيون تبديل بـه اخبار 20:30 مي شود مثل همين سريالي كه قرار بود طنز باشد ،پايتخت 5 !!
خدا پدر عادل فردوسي پور و برنامـه 90 را بيامرزد كه طي سالهي متمادي پخش،در مقابل فشارهاي دلالان و سياسيون مقاومت كرده و از مسير اصلي اش منحرف نشده و تسليم مجيز گويي و رياكاري نشده است.
بياييد باهم براي پايداري و موفقيت اين تنـها برنامـه مستقل و سالم تلويزيون دعا كنيم و اميدوار باشيم اين آخرين پايگاه انسانيت و حرفه ايي گري و سلامت روان درون تلويزيون فتح نشود.
برچسبها: پايتخت 5, برنامـه 90, عادل فردوسي پور, تلويزيون, سياست
مـهران مديري
.... مـهران مديري را دوست دارم و براي نبوغ او درون طنز احترام قائلم و همانگونـه كه درون نوشته هاي قبلي اشاره كردم درون حال حاضر تنـها كسي كه درون ايران طنز را مي فهمد و تفاوت آن را با لودگي و مسخره گي مي داند اوست.
كارنامـه هنري مـهران پر از كارهاي فوق العاده و خاطره انگيز است.ساعت خوش ،فهوه تلخ ، ... و اخيرا 5 عصر اما حكايت دور همي چيز ديگري هست .ايكاش مـهران مديري هيچوقت دست بـه ساخت اين شو تلويزيوني سخيف و پيش پا افتاده و مبتذل و توده پسند نمي زد.
جاي تاسف و حيرت هست كه كارگردان نابغه ايي مثل مـهران برگرد بـه عقب كرده و دست بـه ساخت مجموعه ايي چنين بي كيفيت و خالي از متن بزند.
مديري جان، تو را برتر از يك مجري خنك و بي مزه كه درون تلويزيون ايران پر هستند مي دانم.تو كه رامبد جوان يا رشيد پور و جندين مجري بي مقدار و نچسب ديگرنيستي كه مثل تازه كارها ميشيني و با هنرمندان و اشخاص درجه 3 و4 سوال و جواب كليشـه ايي و بي هدف و پوچ مي كني و تازه انتظار داري مردم بـه تو و حركاتت بخندند.
مثلا از هنر پيشـه گمنام و يا نـه اصلا مشـهوري مي پرسي چند سالته؟!1 که تا حالا عاشق شدي؟!!خانمـها معمولا سنشونو نمي گن ؟!!و....دهها سوال تكراري و بي مزه كه خاص مجريان منفور و بي مقدار تلويزيون هست نـه تو.
مردم بيچاره و ساده دلي كه اكثرا از طبقات پايين جامعه هستند را بـه برنامـه دعوت مي كني و بعنوان تماشا چي و ابزار از آنـها استفاده مي كني .كارگردان اين شو ضعيف ،به مردم سياهي لشكر كه ابزار و آدم آهني برنامـه هستند اشاره مي كند كه كي بخندند،كي دست بزنند و كي بلند شوند و كي .... شرم آور هست .استفاده ابزاري از انسانـها!! گيرم كه آنـها ساده دل و بي خبرند ،تو كه مطلع و آگاهي!!!
مـهران جان اين اقدام تو مثل بازيكن فوق ستاره ايي مثل مسي مي مونـه كه اومده و مي خاد تو تيم ضعيفي مثل استقلال يا شموشك بازي كنـه.يعني اين همـه افت لول و كلاس كار تورا بايد باور كرد و يا تو هم فقط براي پول بيشتر با اسپانسر پولدار زد و بند كردي و هرجمله درون ميان تبليغ اسپانسرت را مي كني؟!!
مديري عزيز دچار توهم و اشتباه نشو و دراين روزگار غريبي كه اكثر فيلمـهاي سينمايي و سريالها براي عوام و مردم سطح پايين اجتماع ساخته مي شود و مورد پسند مردم نا آگاه و سطحي نگر بي تفاوت قرار مي گيرد،هنوز هستند آدمـهاي آگاهي كه با خرد و عقلشان تو را قضاوت مي كنند و خيلي تاسف مي خورند كه بهترين چهره دوست داشتني دنياي هنر ايران هم پوپوليست شده و اين همـه افت كرده است.
به خاطر كارنامـه هنري پر بار و شخصيت سالمت هنوز هم دوستت دارم و اميدوارم بعد از بر طرف شدن نياز مالي كه احتمالا تنـها دليل ساخت مجوعه سخيف دور همي شده دوباره درون كار بعدي بـه دوران اوج خود برگردي و متوجه شوي كه هنوز درون ايران آدمـهاي متفكر و با سواد زندگي مي كنند .
آدمـهايي كه طنز را مي شناسند و همانند تو تفاوت لودگي و لوس بازي را با يك اثر هنري مي فهمند و دوست ندارند شخصيت آنـها توسط برنامـه هايي اين چنيني توسط تلويزيون مورد بي حرمتي و توهين قرار گيرد.
ياد داشتي از بابك اسماعيلي
برچسبها: مـهران مديري, دور همي, طنز, توده, تلويزيون
آيا مـهمترين دليل آمار بالاي تصادفات درون ايران سرعت است؟
چرا پليس ايران اين همـه بـه سرعت حساس است؟
آيا تخلف ديگري براي واكنش نشان پليس وجود ندارد؟!
براي پاسخ بـه سوالهاي فوق و دهها سوال ترافيكي ديگر بايد از جوانب گوناگون بـه نحوه رانندگي ملت ايران پرداخت:
همـه مي دانيم كه آمار تلافات جاده ايي درون ايران طي يكسال برابر با آمار تلفات جنگ جهاني دوم است!!
علاوه بر فاكتور سرعت بالا مي توان بـه عوامل زير اشاره نمود:
1-فرهنگ و عادت غلط اكثر مردم ايران كه هنگام رانندگي تمام خشم و عصبانيت و سرخوردگي هاي اجتماعي خود را سر ماشين و جاده خالي مي كنند و با پرخاشگري و بي رحمي مي رانند..
2-جاده هاي غير استاندارد و ناهموار و پر از دست انداز و سرعت گيرهاي متعدد و مزخرف.
3-توليد ماشين هاي نامرغوب و غير استاندارد داخلي و چيني.
4-نحوه رانندگي يك عده گيج و گنگ و ترسو كه با دستاني لرزان درون هنگام رانندگي سد راه راننده هاي نرمال مي شوند.
5-رانندگي با سرعت بسيار پايين درون لاين سرعت اتوبانـها و جاده ها .
6-توليد لوازم يدكي نامرغوب و تقلبي و چيني.
7-وجود برخي تعمير كاران ناشي و يا متقلب و سمبل كردن تعميرات اساسي.
8-جدي نگرفتن خطر مرگ و مير و مصدوميت و درد و رنج ناشي از آن توسط برخي راننده ها.
9-عدم توجه پليس بـه تخلفهاي گوناگون و صرفا تاكيد بر روي سرعت غير مجاز.
10-عدم توجه بـه رفع نقص ماشين هاي دود زا و كهنـه و مستهلك.
11-عدم وجود قانون و مجري باصلاحيت براي برخورد با ماشين هاي از رده خارج و معيوب.
12 -عدم آموزش مناسب فرهنگ ترافيك درون مدارس و آموزشگاههاي رانندگي.
13- عدم آموزش مناسب پليس ايران درون مورد اينكه تنـها تخلف رانندگي سرعت غير مجاز نيست و تنـها وظيفه پليس بـه دست گرفتن دوربين درون جاده ها و شكار راننده هاي پر سرعت نيست.
14-عدم تامين نيروي انساني مجرب و متعهد براي كادر پليس رانندگي و عدم تامين حقوق و مزاياي مناسب اين شغل.
15- و......
يادداشتي از بابك
برچسبها: سرعت, تخلف, پليس, رانندگي, تلفات
باغ وحش
چند روز پيش بـه اصرار تعدادي از اقوام و عليرغم ميل باطني و پس از سالها ،به يكي از باغ وحشـهاي كشور سري زدم و در پايان با اعصابي خورد و سردردي عجيب از آن زندان متعفن بيرون آمدم.
حيوانات بينوا و گرسنـه درون قفسهايي تنگ و كمتر از استاندارد نگهداري شده و در چهره و رفتار آنـها غم و رنج را مي شد ديد.حيوانات بي گنا ه از بس گرسنـه بودند از دست مردم هر چيزي را كه گيرشان مي آمد مي خوردند.
در اين حين تعدادي از مردم انسان نما و بي تمدن براي خنده و تفريح و خنداندن هراهان و لودگي و مسخرگي با چوب و سنگ بـه حيوانات زنداني آسيب مي رساندند و هر و هر مي خنديدند.بچه 4 ساله همراه ما بـه افراد بزرگسالي كه حيوان آزاري مي كردند تذكر مي داد و با زبان بچه گانـه خود مي گفت بي ادبها اذيت نكنيد ،حيوان گناه دارد.جالب اينجا بود كه بزرگسالان فاقد تربيت و شعور انساني مي بايست توسط يك كودك تربيت شده و مـهربان ،ادب مي شدند و تذكر مي شنيدند.!!
طي لحظاتي كه اين زندان متعفن را تحمل مي كردم اين فكر بـه ذهنم خطور كرد كه درون طول تاريخ بشريت ،هيچ حيواني بـه اندازه انسان مرتكب جنايت و خشونت و خونريزي نشده است و انسان وحشي ترين جاندار روي زمين است كه نـه تنـها بـه حيوانات و گياهان رحم نمي كند بلكه بـه همنوعان خويش هم ترحمي ندارد.
در اينكه وجود باغ وحش براي يادگيري بچه ها مفيد هست شكي نيست، اما اين شرايط نگهداري ،وحشيانـه و وحشتناك است.در كشورهاي متمدن دنيا هر حيوان درون باغ وحش داراي فضاي بزرگ و مناسبي براحي حركت و زندگي هست و گرسنگي و بيماري نمي كشد و سعي مي شود حيوان درون شرايطي شبيه شرايط محيط زيست خود نگهداري شود.
انسانـهاي بي رحم و دد منش نـه تنـها حيوانات را درون باغ وحشـهاي غير استاندارد زنداني مي كنند بلكه بعضي از آنـها پرنده ها و حيوانات بي گناه را درون قفس و خانـه نگهداري كرده و به بند مي كشند.
هيچ انساني دوست ندارد درون زندان بوده و آزاديش از او گرفته شود ،اما علاقه بـه كشتن و يا زنداني كردن حيوانات بي پناه شديدا درون برخي از انسانـها وجود دارد و مـهرباني و انسانيتي درون كار نيست.
پناه برخدا......
بابك اسماعيلي
برچسبها: باغ وحش, حيوانات, زندان, بي گناه, آزادي
در روزگاري كه اكثر دانشگاهها با كمبود دانشجو روبرو بوده و تعداد كلاسها و صندلي هاي خالي دانشگاهها ترم بـه ترم بيشتر شده و بد جوري توي ذوق مي زند،در روزگاري كه واژه هاي انتخاب واحد و انتخاب استاد كمرنگ شده و در اكثر موارد دانشجويان مجبور بـه انتخاب درس و استاد درون ساعت و روز خاصي هستند ،در روزگاري كه عامـه دانشجويان از درس و استاد فراري هستند،در روزگاري كه تعداد معلمين و اساتيد بي صلاحيت و كم توان علمي و رفتاري زياد و زيادتر شده،در روزگاري كه تعداد كلاسهاي بي محتوي و كسل كننده رو بـه افزايش هست ،در روزگاري كه اساتيد و معلمين بي سواد بـه جاي تدريس و زحمت كشيدن فقط از روي پاورپوينت رو خواني كرده و دانشجويان بينوا را مجبور بـه ارائه كنفرانس و وقت كشي كلاس مي كنند ،در روزگاري كه برخي از معلمين و اساتيدي كه داراي اختلال شخصيت بوده و در فضاي كلاس بـه جاي شادابي و ايجاد لذت از يادگيري بـه دانشجويان تنفر و كينـه و تنگ نظري را تزريق مي كنند و در روزگاري كه ........
در فضايي كه تعداد كلاسهاي كاربردي و مفيد كه درون آن فراگير از يادگيري و تقويت قدرت تفكر و تعقل خود لذت مي برد رو بـه كاهش هست و يكنواختي و كسالت وكم اميدي موج مي زند ،هجوم دانشجويان براي حضور و ثبت نام درون دو عنوان درس اختياري (تاكيد مي كنم درس اختياري) كمال شگفتي و خوشحالي و سپاس بي نـهايت را بـه دنبال داشته و باعث سربلندي و افزايش انگيزه و تلاش معلم مربوطه مي شود.
يادداشتي از بابك اسماعيلي
برچسبها: انتخاب واحد, استاد, معلم, دانشجويان, سپاس
پلاسكو
پنج شنبه گذشته ساختمان 55 ساله پلاسكو كه بـه تنـهايي 6 درصد پوشاك كشور را تامين مي كرد و حدود 4 هزار نفر بـه طور مستقيم يا غير مستقيم از طريق آن امرار معاش مي كردند درون حضور مستاصل تعدادي از مردم و جلوي دوربين هاي خبري بـه راحتي سوخت و از بين رفت.
مشاهده تلاش بيهوده و اقدامات ابتدايي آتش نشانان فداكار كه با دست خالي و كمترين امكانات قرون وسطايي بـه جنگ آتش مـهيب مي رفتند جاي دلسوزي و تاسف داشت.
در تصاوير مشاهده مي شد كه تنـها با دو نردبان و چند شلنگ معمولي مي خواستند اين آتش مـهيب را خاموش كنند و خبري از هلي كوپتر نبود.!!حتي ماسكهاي آتش نشانـها حرفه ايي و به روز نبود.
راستي كي از اخبار شتيده شده كه فلان تعداد يا فلان تومان وسايل و تكنولوژي مدرن براي آتش نشاني توسط شـهرداري خريداري شده است!!
سازمان آتش نشاني زير مجموعه شـهرداري هست و شـهردري مي بايست از محل بودجه گزافي كه از طريق عوارض و تراكم فروشي و نوسازي و بازيافت و ...غيره بدست مي آورد ،وسايل مورد نياز آتش نشاني را خريداري كند.
اين آتش بوسيله پتو و شلنگ آب و وسايل ابتدايي خاموش نمي شد و حداقل نياز بـه يكدستگاه هلي كوپتر بود که تا اين فاجعه رخ ندهد.در هيچ حاي دنيا مشاهده نمي شود كه ساختماني جلوي چشم مردم صبح که تا ظهر بسوزد و كاري از نيروهاي امدادي بر نيايد.توجه كنيد كه اين اتفاق درون پايتخت !! افتاده نـه درون مناطق مرزي و محروم!!
واقعا با اين امكانات مي خواهيم بـه مقابله با زلزله احتمالي برويم!! ؟؟
به جاي حاشيه رفتن و مقصر دانستن ديگران و بحث هاي بي حاصل و بي ربط بهتر هست به فكر خريد تجهيزات و تكنولوژي روز باشيم.
يادداشتي از بابك اسماعيلي.
برچسبها: پلاسكو, آتش سوزي, هلي كوپتر, تكنولوژي, پايتخت
ياد گيري مشاهده ايي يا تقليدي
دسته ايي از يادگيريهاي انسانـها نتيجه شرطي شدن و دسته ايي حاصل بينش و تفكر و دسته ايي بر مبناي آزمايش و خطاست ،اما اكثر يادگيريهاي انسانـها درون نتيجه مشاهده رفتار ديگران و الگو گرفتن از آن رفتارها وتقليد و انجام آن است.
روانشناس محبوب و مشـهور ،آلبرت باندورا با انجام آزمايشـهاي متعدد بر روي كودكان ، برميزان تاثير و اهميت يادگيري مشاهده ايي تاكيد كرد و در آزمايش مشـهورش،دسته ايي از بچه ها را درون اتاقي قرار داده و براي آنان فيلمي نمايش داد كه درون خلال آن شخصيت اصلي داستان با عروسكها و اسباب بازيهايش با خشونت و پرخاشگري رفتار مي كرد و دسته ديگري از بچه ها را درون اتاق مجزايي قرار داد كه درون فيلم نمايش داده براي آنـها شخصيت اصلي فيلم با مـهرباني و محبت با اسباب بازيها و عروسكهايش رفتار مي كرد.پس از پايان فيلم بچه ها بـه اتاق ديگري منتقل شدند كه پر از اسباب بازيهاي زياد و رنگارنگي بود.بچه ها شروع بـه بازي كردند و در كمال تعجب بچه هايي كه فيلم خشونت آميز ديده بودند همان رفتارهاي پرخاشگرانـه را با وسايل پيرامونشان انجام مي دادند اما بچه هاي گروه دوم كه فيلم آرام و محبت آميزي ديده بودند رفتاري لطيف و انساني با وسايل و اسباب بازيها داشتند.
اين آزمايش ساده و دهها آزمايش ديگر توسط باندورا و ديگر روانشناسان و محققان ،تاثير مشاهده رفتار ديگران را درون يادگيري رفتار بهنجار يا نابهنجار توسط كودكان بـه اثبات مي رساند.
روزنامـه همشـهري درون صفحه فرهنگي خود درون تاريخ 5 بهمن 93 مطلبي تحت عنوان :مرگ هاي دردناك كارتوني دارد كه درون آن بـه صحنـه هاي مرگ و مير درون فيلمـهاي كودكان پرداخته است.در اين مقاله آمده هست كه:
"" محققان2 دانشگاه كالج لندن و اوتاوا درون كانادا دريافتند كه درون دو سوم فيلمـهاي كارتوني ويژه كودكان،يكي از شخصيت هاي اصلي داستان،روي پرده جان مي دهد،در حاليكه اين آمار درون نيمي از فيلمـهاي مربوط بـه بزرگسالان اتفاق مي افتد.
نتايج تحقيق ديگري نشان مي دهد كه تعداد صحنـه هاي مرگ و مير درون فيلمـهاي كودكان تقريبا 5/2 برابر بيش از صحنـه هاي مشابه درون فيلمـهاي بزرگسالان هست و نوع مرگ درون فيلمـهاي كودكان معمولا دهشتناك تر و دردناك تر از فيلمـهاي مربوط بـه ديگر گروههاي سني اتفاق مي افتد.
نكته جالب اينكه يكي از مرگ و ميرها معمولا درون همان ابتداي فيلم اتفاق مي افتد،از جمله درون "در جستجوي نمو" كه مرگ مادر نمو 4-3 ثانيه بعد از آغاز فيلم است. درون تارزان ،پدر و مادر قهرمان داستان فقط 4 دقيقه درون فيلم حضور دارند و بعد خوراك گربه وحشي مي شوند.
احتمال اينكه درون فيلمـهاي كودكان پدر يا مادر بميرند 5 برابر بيش فيلمـهاي بزرگسالان است.محققان درون اين تحقيق 45 كارتون پرفروش سينما را مورد مطالعه و بررسي قرار داده اند، از سفيد برفي سال 1937 که تا يخ زده سال 2013 . درون بخشي از جمع بندي نتايج تحقيق آمده است: مرگ شخصيت هاي كارتوني بيشتر درون اثر حمله حيوانات و سقوط از بلندي است.در حاليكه مرگ درون فيلمـهاي بزرگسالان علت هايي چون شليك گلوله و تصادف و بيماري دارد. ""
كودكان بـه جاي سرگرم شدن ،با تماشاي كارتون مدام درون حال ديدن صحنـه هاي مرگ و قتل هستند.
وضعيت بازيهاي كامپيوتري فجيع تر از كارتون ها و فيلمـهاي كودكان است.در اكثر بازيهاي كامپيوتري كودكان بايد بـه جاي شخصيت اصلي داستان و يا قهرمان بـه قتل و آدم كشي دست بزنند و هرچه تعداد آدمـهاي بيشتري بكشند امتياز بيشتري مي گيرند ومعمولا صحنـه هاي كشته شدن آنسانـها بـه مدد پيشرفت علم و تكنولوژي و گرافيك ،كاملا طبيعي و زنده درست شده و ديدن خون و خونريزي افراد درون بازيها ،امري طبيعي و اجتناب ناپذير بـه نظر مي رسد.جالب اينجاست كه والدين هم گاهي درون كشتار كامپيوتري آدمـها با كودكان هم بازي شده و با هيجان و سر و صدا آنـها راهمراهي مي كنند.
ديدن صحنـه هاي چندش آور و ترسناك درون گوشيهاي موبايل نيز تقريبا همـه گير شده و گاها اعضاء خانواده بـه صورت دستجمعي بـه تماشاي تصاوير جان انسان يا حيواني مي نشينند كه درون اثر تصادف و يا چاقو و تفنگ درون حال خونريزي و مرگ است.
تعداد زيادي از فيلمـها و سريالهاي داخلي و خارجي نبز سرشار از صحنـه هاي خشن و كتك كاري و دعوا و كينـه و دشمني و بخصوص انتقام گيري است كه كودكان بـه همراه والدين خود از تلويزيون مي بينند.
در عصر حاضر با پيشرفت سريع تكنولوژي و تغيير الگوي زندگي خانواده ها از سنتي بـه مدرن، نقش و اهميت رسانـه ها بخصوص تلويزيون درون پركردن اوقات فراغت خانواده ها پر رنگ تر شده و معمولا خانواده ها ساعات زيادي را سرگرم ديدين فيلم و سريال هستند.بنابراين انتخاب آگاهانـه و سالم برنامـه هاي تلويزيوني از سوي والدين مي تواند نقش مخرب برخي از برنامـه ها را كاهش داده و از ميزان خشونت درون جامعه بكاهد.
بهتر هست والدين اجازه ديدن فيلمـهاي رده سني بزرگسالان را بـه كودكان نداده و براي آنـها فيلمـها و كارتونـهايي را انتخاب كنند كه عشق و محبت و راستگويي و كردار نيك را بـه آنـها آموزش دهد.كودكان نبايد ساعتهاي متمادي بـه فيلم و بازي كامپيوتري مشغول باشند و بهتر هست بازيها ي دستجمعي و فعاليت بدني داشته و ساعت محدودي تلويزيون ببينند.
توصيه مي شود والدين بـه خاطر راحتي خود و از سر باز كردن بچه ها ،آنـها را تشويق بـه كامپيوتر و تلويزيون نكرده بلكه با ايجاد محيطي گروهي بـه آنـها فرصت بازيهاي فكري و بدني بدهند که تا با دنياي واقعي آشنا شده و دچار توهم و خيالبافي نشوند.
نويسنده مقاله:بابك اسمعيلي
برچسبها: يادگيري مشاهده ايي, آلبرت باندورا, خشونت, مرگ و مير, كارتون
تب شيشـه دودي
شايد که تا به حال آدمايي رو دور و برتون ديده باشين كه بعد از سالها زندگي ،يه دفه اسمشونو عوض مي كنن و يا آدمايي رو بشناسين كه درون زمان تولد توسط خونواده يه اسم براشون گذاشته شده و تو شناسنامشون رفته اما حالا با يه اسم امروزي تر بين دوستاشون شناخته ميشن.
آدمايي كه پژو 405 مي خرن اما فوري علائم و نشونـه هاي پشتشو پاك مي كنن که تا معلوم نشـه چي سوار شدن.آدمايي كه mvm x33 مي خرن اما اسم و ماركشو مي كنن و مي نويسن tiaggo ويا cherryو...
آدمايي كه يه ماشين مي خرن 20 ميليوم تومن و مي رن 10 ميليون تومن خرج لاستيك و رينگو و ضبط و باند و تزيينات ديگه مي كنن.جديدا بعضي از ماشين سوارا مي رن با چسبوندن يه طلق و مشماي بي كيفيت و مضر مشكي ،شيشـه ماشينشونو مث ذغال سياه مي كنن و خودشون و سرنشيناي بيچارشون رو مجبورن مي كنن همـه روزاي سال رو بـه شكل ابري و تاريك ببينن .از طرفي با نگاه كردن نايلون غير استاندارد مشكي ،به چشاشون آسيب جدي وارد كرده وبا كاهش ميدون ديد درون هنگام رانندگي باعث بوجود اومدن خطراتي براي ديگران مي شن.جالب اينكه پليس نسبت بـه اين تخلف آشكار بي تفاوته و در اين ميان يه عده سود جو با استفاده از حمافت توده مردم از راه تجارت نايلون مشكي پولهاي باد آورده ايي رو بـه جيب مي زنن.
راستي دليل اين كارا چيه و چرا برخي از مردم بـه اونچه كه دارن راضي نيستن و مي خوان اونو يه جور ديگه جلوه بدن؟!اين چشو و هم چشمي ها و رفتاراي ي براي چيه؟
مي شـه بـه برخي از دلايل اون اشاره كرد ،گرچه ممكنـه دلايل ديگه ايي هم وجود داشته باشـه:
1-وقي توي يه جامعه ،نظر و قضاوت ديگران درون راس امور قرار بگيره،قاعدتا عوام بدنبال تاييد و جلب نظر و تاييد ديگر عوام هستن و به ناچار برخي از داشته هاشونو تغيير شكل مي دن که تا همرنگ توده بشن.مثلا شيشـه ماشينشونو تاريك مي كنن که تا بچه محلا و دوستاشون بگن چه ماشين خوشگلي داري يا يه ماشين قد بلند تر چيني سوار مي شن که تا ديگران فكر كنن اونا شاسي بلند!! سوارن.
2-وقتي اعتماد بـه نفس و عزت نفس مردم يه جامعه بـه صورت دست جمعي پايين باشـه ،اونا با داشته هاي خود خوشحال نيستن و همش دنبال خود نمايي و تظاهر و پز هستن که تا تعريف ضعيفي رو كه از خودشون دارن يه جوري ماله كشي كنن و طور ديگه ايي خودشونو جلوه بدن.
3- وقتي مردم يه جامعه بواسطه تعليم و تربيت غلط پدر و مادر و مدرسه و تبليغات مخرب تلويزيوني ،مصرف گرا و تجملي بار ميان و بدنبال درون آمدهاي تصادفي و بدون زحمتن ،رفتار اونا مث آدماي تازه بـه دوران رسيده و پر از كمپلكسهاي رواني مي شـه و بدون تفكر دست بـه اعمال تقليدي وريا كارانـه مي زنن که تا خودشونو خوشبخت و مرفه نشون بدن.
به نظر مي رسه اگه آدما توسط پدر و مادران آگاه و مـهربون تربيت و پرورش يافته و در يه سيستم صحيح آموزشي مدرسه و دانشگاه برن و به جاي پيروي از احساسات و هيجانات از عقل و منطق خودشون استفاده كنن،به داشته هاي خود راضي بوده و با اعتماد و عزت نفس مثبت ،تعريف خوب و مثبتي از شخصيت خود پيدا مي كنن و ديگه براي اثبات خوبي خود دست بـه دامن خريد وسايل و تظاهر كردن نمي شن.
زيبايي و خوبي و مثبت بودن مردم سالم درون رفتار و شخصيت و برخورد اونا مشخص مي شـه نـه درون وسايلو و تجهيزاتي كه با خودشون حمل مي كنن.ابزار و ماشين بايد درون خدمت بشر باشـه نـه اينـه بشر درون خدمت و اسير تكنولوژي.وسايل هدف زندگي نيستن بلكه فقط وسيلن.وسايلي براي خوشحالي ،خوشبختي و آرامش نـه براي جلب توجه و خود نمايي.
بابك اسمعيلي
برچسبها: شيشـه دودي, تظاهر, عزت نفس, اعتماد بـه نفس, خود نمايي
جامعه بسته تحمل طنز ندارد.
روزنامـه همشـهري مورخ 30 فروردين 94 نوشت :"سريال طنز و پر مخاطب حاشيه بـه كارگرداني مـهران مديري كه طرفداران زيادي دارد و توانسته تعداد زيادي از مردم را با تلويزيون آشتي دهد بعد از پخش 30 قسمت از آن درون پايان اين هفته بـه دليل اعتراض پزشكان و وكلا قطع خواهد شد"
هر با ر كه مـهران مديري دست بـه ساخت يك سريال طنز مي زند با هجمـه اعتراض از سوي عده ايي و اصنافي مواجه شده و توليد آن متوقف و يا ادامـه داستان شده و تغيير ميكند.
شوخي با مشاغل مختلف و يا حتي با چهره هاي معروف سياسي و ورزشي درون اكثر كشورهاي دنيا مرسوم بوده و به دليل اينكه مردم كشورهاي پيشرفته تحمل شوخي و نقد شدن را دارند كمتر بـه اينگونـه برنامـه ها واكنش منفي نشان مي دهند و هيچ برنامـه ايي تنـها بـه خاطر اعتراض عده ايي قطع نمي شود و اصولا براي افكار عمومي و مردمي كه سريال را دنبال مي كنند احترام قائل بوده و از نيمـه راه مردم را از ديدن برنامـه مورد علاقه اشان محروم نمي كنند.
شما اگر بـه جاي مـهران مديري باشيد و بخواهيد طنز كار كنيد چه كار مي كنيد؟!اگر بخواهيد با طنز معضلات واقعي جامعه را نشان دهيد مورد حمله عده ايي قرار مي گيريد كه دوست ندارند اعمال و رفتار ناپسند شغليشان فاش شود.سراغ هر شغل و موضوعي برويد گرفتار آدمـهاي كوته بين و بسته آن صنف مي شويد و دست و پايتان براي ادامـه كار بسته مي شود. ممنوع و خط قرمزهاي زيادي درون كار هنري وجود داشته و فضاي مناسبي براي توليد وجود ندارد ومعلوم نيست در رشته و درس كار آفريني چه راههايي براي ايجاد كار بـه دانشجويان پيشنـهاد مي شود.!!!هر باري كه برنامـه ايي قطع مي شود تعدادي از كار بيكار شده و به آمار بيكاران كشور اضافه مي شوند.
جامعه بسته و عبوس ،مردمي كه تحمل نقد شدن و انتقاد را ندارند،مردمي كه بدنبال تاييد گرفتن و پاچه خواري هستند تحمل نقد و شوخي را ندارند و طنز پردازان واقعي را بـه انزوا كشانده و باعث فرار و خروج آنـها از كشور مي شوند و به پديده فرار مغزها دامن مي زنند.
بابك اسمعيلي
(از مقالات قبلي)
برچسبها: انتقاد, طنز, مـهران مديري, درون حاشيه, شوخي
مـهران مديري
زماني كه سخن از خلاقيت و نو آوري و ابتكار بـه ميان مي آيد ،عده كثيري از انسانـها بي درنگ بـه فكر اختراع و اكتشاف و افراد دانشمند مي افتند،غافل از اينكه خلاقيت و ابتكار فقط منحصر بـه علوم تجربي و حوزه فني نيست و در علوم انساني هم مي توان خلاق و مبتكر بود.
خلاقيت و ابتكار يعني اينكه هر كسي درون كار خود بهترين باشد و با استفاده از دانش و عقلانيت ،بهترين وباكيفيت ترين خدمت و يا محصول خود را ارائه دهد.مثلا يه آشپز درون كار خود بهترين بوده و با كيفيت ترين و خلاقانـه ترين غذاي خود را تهيه كند و يه شاعر بتواند با استفاده از توان و مـهارت خود شعرهاي خوب و زيبايي بسرايد و يا يك معلم با استفاده از علم و هنر معلمي و نيز بهره گرفتن از ذهنيت فلسفي و عقلانيت خود با روشنفكري،بر روي فكر و رفتار فراگيران تاثير مثبت گذاشته و در آنـها تغيير رفتار مطلوب ايجاد كند و يا يك كارگردان بتواند بهترين و پرمخاطب ترين سريال و يا فيلم خود را تهيه كرده و موجبات رضايت مخاطب را فراهم كند.
پس از گذشت حدود 6 سال ،مـهران مديري ،كارگردان بـه نام و خلاق طنز ايران بـه تلويزيون باز گشته و با تهيه سريال طنز درون حاشيه ،ضمن خوشحال كردن طرفداران خود،مردم زيادي را پاي گيرنده ها ميخ كوب كرده و از طرفي معناي طنز واقعي را بـه ديگر كارگردانان ضعيف اين رشته فهمانيده و نشان دهد كه بين طنز و لودگي و دلقك بازي تفاوت بسيار زيادي وجود دارد.
طي سالهاي گذشته كه فضاي كار طنز براي مديري درون تلويزيون وجود نداشت ،كارگردانـها و بازيگرهاي سطح پايين و سخيفي ،دست بـه تهيه مجموعه هايي مي زدند كه بيشتر حال و هواي دلقك بازي هاي مشابه سيركهاي محلي داشت و برنامـه طنز قابل توجهي درون رسانـه ها ديده نمي شد.جالب اينكه همـه بازيگراني كه خود مـهران مديري با برنامـه ساعت خوش و...در سالهاي متمادي بـه دنياي هنر و طنز معرفي نموده هست ،وقتي درون كارهاي ديگري ديده مي شوند زياد با كيفيت نبوده و به چشم نمي ايند و بازي آنـها درون حد بازيهاي آماتور دلقك گونـه بـه چشم مي ايد كه سعي دارند با لودگي و ابتذال مردم را بـه زور بخندانند.
بازيگراني مانند نصراله رادش،مـهران غفوريان ،جواد رضويان و...وقتي با كارگردانـهاي ديگري كار مي كنند،زياد بـه چشم نيامده و در سطح و حد بازيگران درجه سه ديده مي شوند و عملا موفقيتي را كسب نمي كنند اما بـه محض اينكه تحت رهبري و كارگرداني مديري خلاق قرار مي گيرند بازيهاي چشمگير و درخشاني را از خود نشان مي دهند که تا حدي كه مي توان گفت مديري از آنـها بازي مي گيرد.
مـهران مديري نمونـه بارزي از يك انسان خلاق و مبتكر هست .مبتكري كه نـه برق را اختراع كرده و نـه هواپيما و تلفن را ،بلكه درون حوزه علوم انساني و هنر درون كار خود بهترين و بي رقيب هست ،به شكلي كه وقتي درون تلويزيون نيست جاي خالي او بشدت حس شده و كسي نمي تواند جاي او را پر كند.او درون كار خود بهترين هست و اين بهترين بودن و در اوج بودن را سالهاست كه حفظ كرده و يكه تاز هست در حاليكه تحصيلات آكادميك نداشته و ديپلمـه ايست كه فقط چندين دوره آموزشي را گذرانيده است.
خلاقيت ،ضرورتا نيازي بـه مدرك دانشگاهي ندارد ،خلاقيت نياز بـه كمي هوش و تجربه و عقل فراوان دارد ،چيزي كه تعدادي از مردم ايران از ان بي بهره اند:عقلانيت.
بابك اسمعيلي
(از مقالات حذف شده قبلي)
برچسبها: مـهران مديري, درون حاشيه, خلاقيت, عقلانيت, طنز
خيابان
بشر متمدن براي انجام كارها و فعاليتهاي اجتماعي خود دست بـه ساخت محلهاي خاصي زده است.مثلا بيمارستان ساخته که تا كار مداوا درون آن انجام شود.ورزشگاه ساخته که تا در ان بـه ورزش و هيجان بپردازد.كليسا و مسجد ساخته که تا در آن بـه عبادت و انجام مراسم مذهبي بپردازد.مدرسه ساخته که تا در آن بـه تحصيل و علم وآموزش بپردازد.خيابان و اتوبان ساخته که تا در آن بـه تردد بپردازد و به مقصد برسد.
همانطور كه مي بينيم هريك از ساخته هاي دست بشر با منظور و قصد و نيت و هدفي خاص ساخته شده و هركدام كاركردهاي اجتماعي خود را دارند و انتظار نمي رود كه مثلا كار مداواي بيماران درون مدرسه انجام شده و يا درون ورزشگاهها به مطالعه وتحصيل پرداخته شود.هرگونـه تداخل امور ضمن زير سوال هدف و فلسفه ساخت مراكز مورد نظر باعث هرج و مرج و بي نظمي نيز خواهد شد.
مقدمـه فوق بـه اين منظور آورده شد كه بـه مسئله خيابان پرداخته شود.همانطور كه روشن و مشخص هست خيابان و اتوبان محل رفت و آمد اتوموبيل و مردم هستند و كاركرد نـهادي خود را مي بايست داشته باشند اما اگر دقت كرده باشيد طي سالهاي اخير از خيابان بـه منظورهاي ديگري نيز استفاده مي شود كه باعث اخلال درون رفت و آمد و ترافيك و راهبندان شده و در برخي از مواقع باعث بوجود آمدن تراژدي مرگ برخي از انسانـهايي كه نياز فوري بـه خدمات اورژانس و يا آتش نشاني و ... دارند مي شود.
پاره ايي از فعاليتهاي اجتماعي كه بـه غلط درون خيابانـها انجام مي شود بـه شرح زير است:
1-در مواقع شادي مردم از برد تيم ورزشي مورد علاقه خود،تعداد زيادي با حضور درون خيابان و پايكوبي و دست افشاني و بوق زدن هيجان خود را نشان مي دهند درون حاليكه عقل سليم حكم مي كند شادي ورزشي درون استاديوم ها و زمينـهاي بازي صورت پذيرد.
2-اگر تعدادي از مردم موافق و يا مخالف برخي ازامور اجتماعي هستند ويا گردهمايي انتخاباتي دارند باز هم درون خيابان موضع خود را نشان مي دهند درون حاليكه درون كشورهاي متمدن اين تجمع درون سالنـهاي اجتماعات صورت مي گيرد.
3-اگر مايل بـه عزاداري و يا برگزاري جشن و نذري و خيرات هستيم باز هم خيابان و حتي اتوموبيلها را هدف قرار مي دهيم درون حاليكه مساجد و تكيه ها و حسينيه ها براي همين امور ساخته شده اند.
4-اگر مايل بـه انجام حركات موزون و ابراز شادي بـه هنگام عروسي و جشن هاي ملي و مذهبي هستيم تالارهاي عروسي وكنسرتهاي موسيقي محل مناسبي براي اين امور هستند و نيازي بـه انجام نمايشـهاي خياباني نيست.
شايد موارد بيشتري هم وجود داشته باشد كه از حوصله اين مقاله خارج هست اما منظور اين هست كه بـه خاطر رعايت نظم و قانون و احترام بـه حقوق اجتماعي ديگران بهتر است هر كاري درون زمان و مكان مناسب آن انجام شود که تا مزاحمت و اخلالي درون كار بقيه مردمي كه مايل بـه انجام آن امور نيستند ايجاد نشده و تجاوزي بـه حريم شخصي ديگران صورت نپذيرد ،چرا كه رعايت حق الناس طبق احكام دين اسلام بسيار مـهم و سنگين ذكر شده است.
بابك اسمعيلي
برچسبها: خيابان, مزاحمت, تمدن, مردم, كاركرد اجتماعي
شب زنده داري
طبيعت زندگي نوع بشر طوري طراحي شده كه با غروب آفتاب و كم شدن نور ،بدن آهسته آهسته بـه سمت خواب و استراحت مي رود و با طلوع خورشيد دوباره بدن آماده بيدار شدن مي شود.
برخي از مشاغل مانند اورژانس و پليس و آتش نشاني و...،شبها هم مشغول كارند و معمولا متصديان چنين شغلهايي كه جاي شب و روزشان عوض شده و مجبورند روزها بخوابند و شبها بيدار باشند از لحاظ بدني دچار مشكلاتي مانند:چاقي،سوءهاضمـه،زخم معده،زوال حافظه،هرزه خواري،تمايل به مصرف زياد دخانيات و چايي و قهوه و... مي شوند.
پزشكان بـه اين دسته از افراد توصيه مي كنند كه درون اولين فرصت ممكن از كار شيفت شب رها شده و روز كار شوند.اما بناچار هميشـه دسته ايي از مردم مجبورند شبها كار كنند که تا هم امرار معاش نموده و هم خدمت رساني مختل نشود.
دسته ايي از مردم مجبورند شبها بيدار بمانند و كار كنند اما روي صحبتم با آندسته از جوانان بيكار و يا دانشجوياني هست كه هيچ اجباري براي شب زنده داري ندارند اما بـه شكلي بيمار گونـه شبها را بيدار مانده و مي كنند يا سرگرم وايبر و ... و يا مصرف دخانيات و قليان كشي مي شوند و تازه با طلوع آفتاب مي خوابند و تا ظهر خوابند و جاي روز و شبشان عوض شده است.
اين دسته از جوانان چه اجباري بـه شب زنده داري دارند؟چرا نا آگاهانـه خود را بـه سمت اختلال و بيماري جسمي و رواني سوق داده و از قافله درس و كار و زندگي طبيعي جا مي مانند؟اين سبك از زندگي كه متاسفانـه درون تعداد زيادي از جوانان الاف زياد و اپيدمي شده ،به شكل خزنده ايي درون حال پيشرفت و مد درون آمده و هر روز تعداد بيشتري را آلوده مي كند.
خانواده ها كجا هستند؟چه مي كنند؟آيا خودشان هم آلوده شب زنده داري هستند؟مانند بعضي از مادراني كه که تا نيمـه هاي شب سريالهاي بي محتوي و مبتذل (به معناي پيش پا افتاده و بي ارزش) تركي و هندي و ايراني مي بينند و تا لنگ ظهر خواب هستند و كانون خانواده را بـه مخاطره مي اندازند.و يا دسته ايي از پدران معمولا بيكار و يا بـه اصطلاح شغل آزادكه که تا دم دماي صبح درون حال كشيدن سيگار و قليان و گپ با دوستان الاف و ناباب خود هستند و تا ظهر درخواب بوده و خبري از خانواده خود ندارند.
به نظر مي رسد كه نقش خانواده ها و يادگيري مشاهده ايي و تقليدي درون انتخاب اين سبك غلط زندگي بسيار مـهم است و بـه راه انداختن ميهماني هاي شبانـه پي درون پي و تا پاسي از شب بيدار بودن توسط برخي از خانواده ها بـه يك عادت نادرست تبديل شده وگاها بـه آن باليده و به ديگران فخر فروشي هم مي كنند.
والدين نقش مـهمي درون ياد نظم و شيوه صحيح زندگي بـه فرزندان دارند و مي بايست درون اين زمينـه آگاهانـه رفتار نموده که تا موجبات تربيت و رشد سالم فرزندان را فراهم كرده و آينده روشن را بـه آنـها تقديم كنند
از سري مقالات حذف شده قبلي.
بابك اسمعيلي
برچسبها: شب زنده داري, شيفت شب, خواب, بيكاري, الافي
مـهران مديري
زماني كه سخن از خلاقيت و نو آوري و ابتكار بـه ميان مي آيد ،عده كثيري از انسانـها بي درنگ بـه فكر اختراع و اكتشاف و افراد دانشمند مي افتند،غافل از اينكه خلاقيت و ابتكار فقط منحصر بـه علوم تجربي و حوزه فني نيست و در علوم انساني هم مي توان خلاق و مبتكر بود.
خلاقيت و ابتكار يعني اينكه هر كسي درون كار خود بهترين باشد و با استفاده از دانش و عقلانيت ،بهترين وباكيفيت ترين خدمت و يا محصول خود را ارائه دهد.مثلا يك آشپز درون كار خود بهترين بوده و با كيفيت ترين و خلاقانـه ترين غذاي خود را تهيه كند ويا يك شاعر بتواند با استفاده از توان و مـهارت خود، شعرهاي خوب و زيبايي بسرايد و يا يك معلم با استفاده از علم و هنر معلمي و نيز بهره گرفتن از ذهنيت فلسفي و عقلانيت خود با روشنفكري،بر روي فكر و رفتار فراگيران تاثير مثبت گذاشته و در آنـها تغيير رفتار مطلوب ايجاد كند و يا يك كارگردان بتواند بهترين و پرمخاطب ترين سريال و يا فيلم خود را تهيه كرده و موجبات رضايت مخاطب را فراهم كند.
پس از گذشت حدود 6 سال ،مـهران مديري ،كارگردان خوش نام و خلاق طنز ايران بـه تلويزيون باز گشته و با تهيه سريال طنز در حاشيه ،ضمن خوشحال كردن طرفداران خود،مردم زيادي را پاي گيرنده ها ميخ كوب كرده و از طرفي معناي طنز واقعي را بـه ديگر كارگردانان ضعيف اين رشته فهمانيده و نشان داد كه بين طنز و لودگي و دلقك بازي تفاوت بسيار زيادي وجود دارد.
طي سالهاي گذشته كه فضاي كار طنز براي مديري درون تلويزيون وجود نداشت ،كارگردانـها و بازيگرهاي سطح پايين و سخيفي ،دست بـه تهيه مجموعه هايي مي زدند كه بيشتر حال و هواي دلقك بازي هاي مشابه سيركهاي محلي داشت و برنامـه طنز قابل توجهي درون رسانـه ها ديده نمي شد.جالب اينكه همـه بازيگراني كه خود مـهران مديري با برنامـه ساعت خوش و...در سالهاي متمادي بـه دنياي هنر و طنز معرفي نموده هست ،وقتي درون كارهاي ديگري ديده مي شوند زياد با كيفيت نبوده و به چشم نمي ايند و بازي آنـها درون حد بازيهاي آماتور دلقك گونـه بـه چشم مي ايد كه سعي دارند با لودگي و ابتذال مردم را بـه زور بخندانند.
بازيگراني مانند نصراله رادش،مـهران غفوريان ،جواد رضويان و...وقتي با كارگردانـهاي ديگري كار مي كنند،زياد بـه چشم نيامده و در سطح و حد بازيگران درجه سه ديده مي شوند و عملا موفقيتي را كسب نمي كنند اما بـه محض اينكه تحت رهبري و كارگرداني مديري خلاق قرار مي گيرند بازيهاي چشمگير و درخشاني را از خود نشان مي دهند که تا حدي كه مي توان گفت مديري از آنـها بازي مي گيرد.
مـهران مديري نمونـه بارزي از يك انسان خلاق و مبتكر هست .مبتكري كه نـه برق را اختراع كرده و نـه هواپيما و تلفن را!!! ،بلكه درون حوزه علوم انساني و هنر درون كار خود بهترين و بي رقيب هست ،به شكلي كه وقتي درون تلويزيون نيست جاي خالي او بشدت حس شده و كسي نمي تواند جاي او را پر كند.او درون كار خود بهترين هست و اين بهترين بودن و در اوج بودن را سالهاست حفظ كرده و يكه تاز هست در حاليكه تحصيلات آكادميك نداشته و ديپلمـه ايست كه فقط چندين دوره آموزشي را گذرانيده است.
خلاقيت ،ضرورتا نيازي بـه مدرك دانشگاهي ندارد ،خلاقيت نياز بـه كمي هوش و تجربه و عقل فراوان دارد ،چيزي كه تعدادي از مردم ايران از ان بي بهره اند:عقلانيت.
(از سري مقالات حذف شده قبلي)
بابك اسمعيلي
برچسبها: مـهران مديري, درون حاشيه, خلاقيت, عقلانيت, طنز
ياد گيري مشاهده ايي يا تقليدي
دسته ايي از يادگيريهاي انسانـها نتيجه شرطي شدن و دسته ايي حاصل بينش و تفكر و دسته ايي بر مبناي آزمايش و خطاست ،اما اكثر يادگيريهاي انسانـها درون نتيجه مشاهده رفتار ديگران و الگو گرفتن از آن رفتارها وتقليد و انجام آن است.
روانشناس محبوب و مشـهور ،آلبرت باندورا با انجام آزمايشـهاي متعدد بر روي كودكان ، برميزان تاثير و اهميت يادگيري مشاهده ايي تاكيد كرد و در آزمايش مشـهورش،دسته ايي از بچه ها را درون اتاقي قرار داده و براي آنان فيلمي نمايش داد كه درون خلال آن شخصيت اصلي داستان با عروسكها و اسباب بازيهايش با خشونت و پرخاشگري رفتار مي كرد و دسته ديگري از بچه ها را درون اتاق مجزايي قرار داد كه درون فيلم نمايش داده براي آنـها شخصيت اصلي فيلم با مـهرباني و محبت با اسباب بازيها و عروسكهايش رفتار مي كرد.پس از پايان فيلم بچه ها بـه اتاق ديگري منتقل شدند كه پر از اسباب بازيهاي زياد و رنگارنگي بود.بچه ها شروع بـه بازي كردند و در كمال تعجب بچه هايي كه فيلم خشونت آميز ديده بودند همان رفتارهاي پرخاشگرانـه را با وسايل پيرامونشان انجام مي دادند اما بچه هاي گروه دوم كه فيلم آرام و محبت آميزي ديده بودند رفتاري لطيف و انساني با وسايل و اسباب بازيها داشتند.
اين آزمايش ساده و دهها آزمايش ديگر توسط باندورا و ديگر روانشناسان و محققان ،تاثير مشاهده رفتار ديگران را درون يادگيري رفتار بهنجار يا نابهنجار توسط كودكان بـه اثبات مي رساند.
روزنامـه همشـهري در صفحه فرهنگي خود درون تاريخ 5 بهمن 93 مطلبي تحت عنوان :مرگ هاي دردناك كارتوني دارد كه درون آن بـه صحنـه هاي مرگ و مير درون فيلمـهاي كودكان پرداخته است.در اين مقاله آمده هست كه:
"" محققان2 دانشگاه كالج لندن و اوتاوا درون كانادا دريافتند كه درون دو سوم فيلمـهاي كارتوني ويژه كودكان،يكي از شخصيت هاي اصلي داستان،روي پرده جان مي دهد،در حاليكه اين آمار درون نيمي از فيلمـهاي مربوط بـه بزرگسالان اتفاق مي افتد.
نتايج تحقيق ديگري نشان مي دهد كه تعداد صحنـه هاي مرگ و مير درون فيلمـهاي كودكان تقريبا 5/2 برابر بيش از صحنـه هاي مشابه درون فيلمـهاي بزرگسالان هست و نوع مرگ درون فيلمـهاي كودكان معمولا دهشتناك تر و دردناك تر از فيلمـهاي مربوط بـه ديگر گروههاي سني اتفاق مي افتد.
نكته جالب اينكه يكي از مرگ و ميرها معمولا درون همان ابتداي فيلم اتفاق مي افتد،از جمله درون "در جستجوي نمو" كه مرگ مادر نمو 4-3 ثانيه بعد از آغاز فيلم است. در تارزان ،پدر و مادر قهرمان داستان فقط 4 دقيقه درون فيلم حضور دارند و بعد خوراك گربه وحشي مي شوند.
احتمال اينكه درون فيلمـهاي كودكان پدر يا مادر بميرند 5 برابر بيش فيلمـهاي بزرگسالان است.محققان درون اين تحقيق 45 كارتون پرفروش سينما را مورد مطالعه و بررسي قرار داده اند، از سفيد برفي سال 1937 که تا يخ زده سال 2013 . درون بخشي از جمع بندي نتايج تحقيق آمده است: مرگ شخصيت هاي كارتوني بيشتر درون اثر حمله حيوانات و سقوط از بلندي است.در حاليكه مرگ درون فيلمـهاي بزرگسالان علت هايي چون شليك گلوله و تصادف و بيماري دارد. ""
كودكان بـه جاي سرگرم شدن ،با تماشاي كارتون مدام درون حال ديدن صحنـه هاي مرگ و قتل هستند.
وضعيت بازيهاي كامپيوتري فجيع تر از كارتون ها و فيلمـهاي كودكان است.در اكثر بازيهاي كامپيوتري كودكان بايد بـه جاي شخصيت اصلي داستان و يا قهرمان بـه قتل و آدم كشي دست بزنند و هرچه تعداد آدمـهاي بيشتري بكشند امتياز بيشتري مي گيرند ومعمولا صحنـه هاي كشته شدن آنسانـها بـه مدد پيشرفت علم و تكنولوژي و گرافيك ،كاملا طبيعي و زنده درست شده و ديدن خون و خونريزي افراد درون بازيها ،امري طبيعي و اجتناب ناپذير بـه نظر مي رسد.جالب اينجاست كه والدين هم گاهي درون كشتار كامپيوتري آدمـها با كودكان هم بازي شده و با هيجان و سر و صدا آنـها راهمراهي مي كنند.
ديدن صحنـه هاي چندش آور و ترسناك درون گوشيهاي موبايل نيز تقريبا همـه گير شده و گاها اعضاء خانواده بـه صورت دستجمعي بـه تماشاي تصاوير جان انسان يا حيواني مي نشينند كه درون اثر تصادف و يا چاقو و تفنگ درون حال خونريزي و مرگ است.
تعداد زيادي از فيلمـها و سريالهاي داخلي و خارجي نبز سرشار از صحنـه هاي خشن و كتك كاري و دعوا و كينـه و دشمني و بخصوص انتقام گيري است كه كودكان بـه همراه والدين خود از تلويزيون مي بينند.
در عصر حاضر با پيشرفت سريع تكنولوژي و تغيير الگوي زندگي خانواده ها از سنتي بـه مدرن، نقش و اهميت رسانـه ها بخصوص تلويزيون درون پركردن اوقات فراغت خانواده ها پر رنگ تر شده و معمولا خانواده ها ساعات زيادي را سرگرم ديدين فيلم و سريال هستند.بنابراين انتخاب آگاهانـه و سالم برنامـه هاي تلويزيوني از سوي والدين مي تواند نقش مخرب برخي از برنامـه ها را كاهش داده و از ميزان خشونت درون جامعه بكاهد.
بهتر هست والدين اجازه ديدن فيلمـهاي رده سني بزرگسالان را بـه كودكان نداده و براي آنـها فيلمـها و كارتونـهايي را انتخاب كنند كه عشق و محبت و راستگويي و كردار نيك را بـه آنـها آموزش دهد.كودكان نبايد ساعتهاي متمادي بـه فيلم و بازي كامپيوتري مشغول باشند و بهتر هست بازيها ي دستجمعي و فعاليت بدني داشته و ساعت محدودي تلويزيون ببينند.
توصيه مي شود والدين بـه خاطر راحتي خود و از سر باز كردن بچه ها ،آنـها را تشويق بـه كامپيوتر و تلويزيون نكرده بلكه با ايجاد محيطي گروهي بـه آنـها فرصت بازيهاي فكري و بدني بدهند که تا با دنياي واقعي آشنا شده و دچار توهم و خيالبافي نشوند.
(از سري مقالات حذف شده قبلي)
بابك اسمعيلي
برچسبها: يادگيري, تقليد, بندورا, كشتار, مرگ
چرا همدان كمر بندي ندارد؟
اگر مسافر یکی از استانـها و شـهرهای غربی کشور از جمله :کرمانشاه ،كردستان و يا ايلام باشيد و يا بخواهيد از راه زميني بـه عراق سفر كنيد ،بهترين و كوتاه ترين راه استفاده از اتوبان تهران -ساوه و اتوبان تازه تاسيس ساوه- همدان است.شما که تا همدان حدود ۳ ساعت درون اتوبانـهاي مناسبي سفر مي كنيد و بعد از آخرين عوارضي ساوه-همدان و قبل از پليس راه ورودي همدان ،انتظار داريد كه براي گذز از كنار استان همدان حداقل يك يا دو كمربندي وجود داشته باشد که تا مجبور نباشيد وارد حريم شـهر همدان شويد.اما درون كمال شگفتي و تعجب نـه از كمربندي خبري هست و نـه حداقل از عمليات احداث آن.!!همدان شمارا مجبور مي كند براي رسيدن بـه يكي از سه استان مورد نظر،از دل شـهر گذر كرده و با تحمل ترافيك ورودي و خروجي شـهر،پشت چند چراغ قرمز هم دقايقي معطل شويد ودر نتيجه حدود يك ساعت زمان مسافرت شما بـه شـهر مقصدتان افزايش يابد.از طرفي تمامي ماشين هاي سنگين و باربري نيز همراه شما بـه ناچار وارد حريم شـهر مي شوند كه درون برخي موارد باعث بروز تصادفهاي شـهري شديدي درون سنوات گذشته شده اند.اين درون حاليست كه حتي كوچكترين شـهرهاي خارج از استان همدان داراي كمربندي هستند و مسئولين و مردم شـهرهاي ديگر راضي نمي شوند كه ماشين هاي سنگين وارد شـهر شده و باعث سلب آرامش و امنيتشان شوند.
براساس اطلاعات و بررسيهاي بعمل آمده، حتي ايجاد كمر بندي همدان درون دست مطالعه هم نيست !!و مسئولان استان همدان برنامـه اي براي آن ندارند!.با توجه بـه بي توجهي مسئولان استاني ،پيشنـهاد مي شود حداقل نمايندگان استانـهاي كرمانشاه ،ايلام و كردستان موضوع را پي گيري نموده و از محل اعتبارات كشوري و پروژه راه كربلا موجبات احداث سريع كمر بندي همدان را فراهم نمايند.اميد هست اين نوشته كوتاه ،با درج درون رسانـه هاي كشور بـه اطلاع نمايندگان محترم مجلس نيزبرسد.
(از سري مقالات حذف شده قبلي)
نويسنده: بابك اسمعيلي
برچسبها: كرمانشاه, همدان, كمربندي, كردستان, ايلام
فرهنگ غذايي
تا حالا بازي فوتبال پسر بچه هاي تپل مپلي و سفيد مفيد و و دبستاني و راهنمايي رو ديدين؟!!
انگاري كه چن که تا توپ گرد و چن كيلو گوشت اضافي درون حال قل خوردن بـه اين ور و اونورن.بعد از چند دقيقه خسته مي شنو خيس عرق و شروع مي كنن به هايپ و راني و نوشابه و چيپس و پفك خوردن.
اكثر بچه هاي امروزي با سرويس ميرن مدرسه و از پياده رفتن و سوخت انرژي خبري نيست.تو كيفشون پره از ساندويچ و تنقلات مضر و يا اونو از بوفه مدرسه مي خرن.عاشق پيتزا و سس و اسنكن و اكثر زمانشونو پاي تلويزيون و كامپيوتر و گيمن.از تحرك بدني و و ورزش و تفريح گروهي خبر زيادي نيست.
طبق آمار سازمانـهاي رسمي،بيش از نيمي از بچه هاي ايراني اضافه وزن دارن!!
بخش عمده ايي از مشكل ايجاد شده بـه خاطر فرهنگ غلط غذايي و يخش اندكي بـه دليل فقر اقتصاديه.
فرهنگ غلط اكثر خانواده هاي ايراني باعث شده كه مواد قندي و چربي ها جاي پروتئين و ويتامينـها رو بگيرن.طبق امار،ميزان سرانـه مصرف ماهي و محصولات دريايي درون ايران بسيار بسيار پايين تر از ميانگين مصرف سرانـه جهاني و در حد صفره.مواد مغذي و ريز دانـه ها مانند فندق و بادام و پسته هم كم مصرف ميشن.مصرف ميوه و سبزيجات كم بوده و حتي درون برخي از خانواده ها وجود نداشته و يافقط هنگام اومدن مـهمون خريداري ميشن.از طرفي که تا دلتون بخواد نوشابه و سس و چيپس و پفك و شيريني جات مضر مصرف مي شـه.
اگه دقت كنين ميبينين اكثر مردم وقتي بين وعده گشنشون مي شـه فورا سراغ كيك و شيريني و بيسكويت ميرن و كمتر كسي با چند که تا بادام و پسته خودشو سير مي كنـه.از طرفي تقريبا نزديك صد درون صد سوغاتي هاي اكثر شـهرها رو نوعي از شيريني تشكيل مي ده بـه عنوان نمونـه:
سوغات يزد،پشمك و قطاب و شيريني يزدي
سوغات قم،سوهان و..
سوغات اصفهان،گز و پولكي و..
سوغات كرمانشاه،كاك و نون برنجي و نون خرمايي
سوغات همدان،كماج و شيره انگور و انگبين و ..
سوغات تبريز و اروميه، نوغان و حلوا و ..
سوغات شمال،كلوچه و ..
همونطور كه مي بينيم حتي سوغات شـهرهاي شمالي كشور كه قاعدتا مي بايست مركبات و ماهي و سبزي كمتر كسي از شمال براي دوستان و اقوام ماهي و ميوه مياره. باشـه بازم شيرينيه
اگه خونـه كسي مي ريم،يه جعبه شيريني دستون مي گيريم ،اگه مي ريم بيمارستان عيادت ،بازم شيريني مي خريم،توي مناسبتهاي مختلف سراغ شيريني فروشي مي ريم و كمتر پيش مياد كه براي همديگه ميوه و آجيل بخريم.
آمار ديابت درون ايران فاجعه باره و در برخي از استانـها از هر دو نفر يه نفر بيماري قند داره. برخي از پزشكان بـه مغازه شيريني فروشي ميگن سم فروشي و مغازه ميوه فروشي رو دكان سلامت مي نامن ،در اين صورت اكثر ما سم رو بـه عزيزان و اطرافيانمون تعارف كرده و يا هديه مي ديم.
البته فقر اقتصادي در سوق رفتار غلط غذايي نقش مـهمي داره چرا كه قيمت چيپس و كيك و نوشابه بسيار كمتر از ريز مغزي هايي مثل گردو و بادامـه و به دليل بي پولي ،تعدادي از مردم با آشغال شكم خودشونو سير مي كنن و توان خريد ماهي و ميگو رو ندارن.
....يادمـه وقتي بچه بوديم و مدرسه مي رفتيم نـه از سرويس خبري بود و نـه از چيپس و پفك.تموم راهو با بچه ها پياده مي رفتيمو با همديگه از چهار مغزي كه تو جيبامون بود و شامل پسته و بادام و فندق و گردو و گاهي هم كشمش مي شد، مي خورديم.سراسر روزو فعاليت بدني مي كرديمو شب از خستگي سر سفره شام يا پاي تلوزيون يه كاناله خوابمون مي برد و از شب زنده داري و قليون وهرزه خواري خبري نبود.تو كيفمون لقمـه غذاي بود و سس و پيتزايي نبود.هرچه بود سلامت بود و شادابي و از پليدي و شقاوت و انواع مرضهاي امروزي خبري نبود.
هم نسلهاي ما صبور و كاري بار مي اومدن و پر توقع و سرويس بگير و عجول نبودن.ياد گرفته بودن كار كنن که تا بتونن زندگي خوبي داشته باشن و از ميون بر زندن ويه روزه ره صد ساله رفتن خبري نبود.مردم همديگه رو دوست داشتن و كينـه و تنفر و حسادت و رقابت كم بود.
هرچه بود خوب بود.يادش بخير...
آيا امروز مي تونيم درست و سالم زندگي كنيم و از شر پارازيت و سرب و پالم و چربي تقلبي و تقلب و تقلب و تقلب و دزدي و خيانت درون امون باشيم؟!آيا مي شـه مراقب سلامت جسمو و روح خودمونو خونوادمون باشيم؟؟
شايد يه كمي فكر كردن و تغيير رفتار زندگي و غذايي نياز داشته باشيم....
( از سري مقالات حذف شده قبلي)
بابك اسمعيلي
برچسبها: اضافه وزن, فرهنگ غذايي غلط, شيريني, سوغات, سلامت
رواج فحاشي درون جوانان ايراني
مادر ..... ....پدر ....
.....زاده، .........كش
مادرتو........ تو.......
....شعر نگو
دهنتو......، دهن .......
......تو دهنت ،و دهها فحش و ناسزايي كه نقل دهن جووناي ايران شده .
اگه بـه طور تصادفي درون پارك و خيابون و اماكن عمومي با تعدادي از جوونا و نوجوناي شـهر و ديارمون برخورد كنيم و يا يه مسافتي رو باهاشون هم مسير باشيم متوجه مي شيم كه ميزان ادب و نزاكت اجتماعي دچار چه سقوط وحشتناكي شده و اكثر جوونا و حتي بزرگسالا بـه همديگه و يا بـه ديگران راه بـه راه و براحتي فحش و ناسزا مي گن و فحش عادت كلام روز مره آنـها شده و گاها بي محابا درون حضور خونواده ها اين عمل رو انجام مي دن .چرا؟
دلايل زيادي وجود داره كه مي تونـه توسط خواننده ها بـه دلايل زير اضافه بشـه:
1- 1- توي خونواده ها پدر يا مادر يا هردو بـه هم يا بـه خونواده هاي هم يا بـه ديگران فحش و ناسزا مي گن.البته همـه فحشـهايي كه بـه كار مي برن الزاما از جنس ناموسي و جنسي نيست و به اصطلاح فحش هاي پاستوريزه مي دن.مانند:پدر صلواتي .پدر سوخته.بي شرف.و...
2- 2- الفاظ بند اول رو مي شـه توي سريالها و فيلمـهاي وطني هم ديد كه مدام از تلويزيون پخش مي شـه و بچه ها طبق يادگيري مشاهده ايي بندورا اونو ياد مي گيرن و بعدا تكرار مي كنن.
3- 3- در برخي از بازيهاي كامپيوتري بچه ها كه معمولا از جنس خشن و خون و خون ريزي و كشتار و خشونته برخي از الفاظ ركيك و ناسزا رد و بدل مي شـه.
4- 4- مشاهده رفتار پدر و مادرايي كه درون هنگام رانندگي بـه زمين و زمان فحش و ناسزا مي گن.
5- 5- ديدن دعواههاي پدر يا مادر با همسايه ها يا شـهروندان ديگه و بكار بردن الفاظ زشت.
6- 6-شنيدن الفاظ ركيك از معلم و ناظم و مدير و بعضا اساتيد دانشگاه!!
7- 7- به كار بردن الفاظ زشت درون صدا و سيما .
8- 8- تصور خار و خفيف نمودن طرف مقابل و قوي جلوه خود درون عمل ناسزا گويي.
9- 9- ناموس تصور كردن جنس زن و او را صرفا بـه شكل اندام جنسي ديدن و ارائه دهنده و سرويس دهنده عمل جنسي.
1010- داشتن تفكرات جاهلانـه و مرد سالاري و اعتقاد بـه برتري جنس مرد،كه تحت تاثير اين تفكر مردان اندام جنسي خود را طي فرايند دشنام گويي بـه ديگران حواله مي دن.
(اين متن بـه منظور استفاده درون درس روانشناسي اجتماعي تاليف شده.لطفا آن را كامل كنين.)
(از سري مقالات حذف شده قبلي)
بابك اسمعيلي
برچسبها: فحاشي, ناسزا, نقش خانواده, ادب, نزاكت اجتماعي
رسوم و سنتها
در تعريف ميراث فرهنگي آورده اند كه:ميراث فرهنگي يعني انچه كه از گذشته گان درون زمينـه هاي فكري و فرهنگي و اجتماعي بـه ما رسيده است.وظيفه نسل ما اين هست كه ميراث فرهنگي را اخذ كرده و بشناسند و در گام دوم انرا مورد ارزيابي قرار دهند و درگام سوم آنرا پالايش و ويرايش كرده و از عيب و نقص احتمالي بزدايند و در گام آخر بدون تعصب و جانبداري كوركورانـه آنرا غني تر كرده و چيزي بـه آنـها افزوده و تحويل نسل بعد دهند.
بخشي از ميراث فرهنگي هر ملت آداب و رسوم و به اصطلاح سنت زندگي ان قوم است.مثلا اينكه ايرانيان چگونـه بـه مـهماني مي رفتند و طي آن چه آدابي را رعايت مي كردند و يا موقع ازدواج يا مرگ چه مراسمي را رعايت مي كردند و دهها رسم و سنت ديگر.
همانطور كه بيان شد همـه آداب و رسومي كه از گذشتگان بـه ما رسيده داراي ارزش و اعتبار يكساني نبوده و مي توان ضمن ارزيابي و ارزشيابي انـها ،تعدادي از رسوم را حذف و يا اصلاح نمود.به طور طبيعي وبه دليل اينكه بشر درعصر حاضربه رشد فكري و عقلاني زيادي رسيده و با پيدايش علوم و فنون و تكنولوژي و تغيير نحوه زندگي از سنتي بـه مدرن،تعداد زيادي از سنن با نيازها و شرايط روز اجتماعي همخواني نداشته و عقل شكوفا شده انسان قرن بيست و يكمي آنرا مردود شمرده و از زندگي مدرن حذفش مي كند و گرنـه خود را محكوم و اسير سنتهاي ابتدايي و دست و پاگير و نامناسب مي كند و از قافله رشد و پيشرفت جا مانده و دچار توهم و خرافات سنتي مي شود.
يك از سنتهايي كه درون گذشته ايرانيان وجود داشته ،خريد شب عيد و خانـه تكاني بوده است.در گذشته بواسطه نداشتن وسايل و امكاناتي مانند آبگرمكن و لباسشويي و ظرفشويي و جارو برقي و ...كار نظافت و رفت و روب منازل بسيار سخت بود و از طرفي درون فصل زمستان بخاريهاي هيزمي و نفتي دود زيادي را وارد منزل و وسايل زندگي مي كردند ،به همين دليل بـه محض گرم شدن هوا و رسيدن نوروز، بخاريها جمع شده و پرده ها و فرش و رختخواب دود زده شسته مي شد كه اصطلاحا درون برخي از متون ادبي قديم بـه اين عمل دوده گرفتن مي گفتند.عقل سليم حكم مي كند كه اين سنت امروزه كاربرد چنداني ندارد و به مدد تكنولوژي و مواد شوينده و بهداشتي ،عمل نظافت منزل همـه روزه توسط ساكنين آن انجام مي شود.از طرفي نمونـه چنين سنتي درون اقوام و كشورهاي ديگر ديده نمي شود كه با فرا رسيدن سال نو فرشـها و وسايل خانـه توي بالكن و يا پشت بام و يا سوار نيسان قاليشويي ديده شوند!!
امروزه بشر متمدن درون صورت نياز بـه صورت روزانـه خريد مي كند. خريد با شتاب و پر از ازدحام و ترافيك و شلوغ شب عيد ،سنتي هست كه تاريخ مصرف آن گذشته است.عقل سليم مي پرسد كه :مگر نمي توان درون بهمن ماه و يا ارديبهشت لباس خريد؟چه منطقي حكم مي كند كه درون اواخر اسفند پوشاك خريداري شود؟!!
سنت ديگري كه مايلم بـه آن اشاره كنم قرباني كردن و سر بريدن ان و يا مرغها و خروسها درون مناسبتهاي گوناگون هست كه البته اين سنت از اعراب آمده و در ايران باستان گزارش نشده است.قضيه اين هست كه اگر عروسي كني و يا عزيز از سفر برگشته ايي داشته باشي و يا بچه دار شوي و يا حتي اگر فكر كني از بلايي نجات يافته ايي حتما بايد سر يك بينوا را آنـهم درون ملاء عام و جلوي درون منزل و خيابان بزني و خون آن را بـه در و ديوار منزل جديد خريداري شده و يا ماشين جديد و نو بزني!!!
اين سنت نـه تنـها هيچگونـه مبناي عقلي و فكري ندارد بلكه باعث ترويج خشونت و قساوت درون جامعه شده و به كودكان ،آزار و خشونت عليه حيوانات و پيرو آن انسانـها را مي آموزد.از آنجايي كه اين عمل وحشيانـه درون ملاء عام و اكثرا درون حضور كودكان و نوجوانان انجام مي شود و صحنـه چندش آور آب بـه حيوان بي گناه و تيز كردن چاقو و بريدن و جدا كردن سر حيوان بي آزار و خونريزي و جان و قطعه قطعه كردن اعضاء بدن حيوان با كمال قساوت و درنده خويي و شادماني انجام مي شود تاثير مـهلكي بر روي روان و كردار كودكان گذاشته و به آنـها درون همان اوان خردسالي اين پيام داده مي شود كه مي توان چاقو بـه دست گرفت و به راحتي خون حيوان و يا انساني را ريخت.حتي درون مواردي اين عمليات وحشيانـه درون روستاهها و برخي شـهرهها بـه كودكان و نوجوانان بـه صورت عملي و تمريني آموزش داده مي شود و نوجوان درون حضور پدر و اقوام بايد سر حيواني را ببرد و اگر اين كار را ياد نگيرد مورد تمسخر و استهزاءاطرافيان و گروه همسال قرار مي گيرد.
عمل سلاخي و مثله كردن درون ملاء عام درون قوانين اكثر كشورهاي دنيا ممنوع بوده و جرم شناخته مي شود و سر بريدن حيوانات پرورشي براي تامين غذا فقط درون مراكز مجاز و كشتارگاههاي صنعتي و آنـهم بدون استفاده از انسان و چاقو و فقط بوسيله ماشين آلات و گيوتين درون محيطي كاملا بسته و حفاظت شده و بهداشتي انجام مي شود.
سنتهاي بسياري وجود دارد كه مي توان درون مورد هريك از آنـها يك مقاله طولاني نوشت كه از حوصله اين بحث خارج است.سنتهايي مانند:
حنا بندان-ختنـه-بله برون-عروسي-عزاداري-تهيه جهيزيه-مـهريه و...كه اميدوارم درون آينده توسط نويسنده و يا مخاطبين گرامي اين وبلاگ نوشته شده و مورد ارزيابي و موشكافي قرار گيرد.
در پايان خاطر نشان مي سازم ،چنانچه ملاك زندگي بشر امروزي عقلانيت و انسانيت و رعايت اخلاق انساني باشد و با نگاهي بـه دور از تعصب و جانبداري كور كورانـه و جاهليت بـه سنتها بنگرد ،در خيلي از موارد مي تواند سنتها را فراموش و يا حد اقل اصلاح كند و با زدودن اين قيود دست و پا گير زندگي راحت تر و آزادانـه تري داشته باشد و از رستم ساختگي خود نترسد.علم روانشناسي اجتماعي اثبات كرده كه بيشترين طرفداران متعصب رعايت سنتها،توده و عوام هستند كه قالبا تحت تاثير راي و نظر و قضاوت ديگران قرار گرفته و بـه صرف اينكه اين اعمال نامعقول را همـه انجام مي دهند ،تحت تاثير نظام باورها و اعتقادات خود،همچنان اصرار بـه حفظ و ادامـه اينگونـه رفتارهاي نابهنجار اجتماعي دارند.
(از سري مقالات حذف شده قبلي)
بابك اسمعيلي
برچسبها: آداب و رسوم, سنتها, ميراث فرهنگي, تعصب, خشونت
پليس يا فيلمبردار؟!
در همان شروع سفر،از تهران كه راه مي افتيم ،همـه جا هستند،در اتوبان يادگار امام،بزرگراه آزادگان،در ادامـه ، اتوبان ساوه ، باز هم پليس و دوربينش!! در ادامـه مسير که تا همدان باز هم هر چند كيلومتر يك اكيپ پليس فيلمبردار مي بينيم!پس از كمي استراحت درون همدان،تا كرمانشاه باز هم چندين پليس فيلمبردار !مي بينيم.
سوالي كه بـه ذهنم مي رسد اينست كه اين همـه دوربين ثبت تخلف از سرعت مجاز براي چيست؟چرا اين همـه خرج خريد دوربين و نگهداري آن مي كنند؟جالبتر آنكه حتي درون اتوبانـهاي شـهري و خارج شـهر كه دوربين هاي ثبت سرعت ثابت كاشته اند باز هم پليس علاقه زيادي براي شكار رانندگان پر سرعت توسط اكيپهاي انساني سيار دارد.!!پس ضرورت و فايده خريد و كاشت دوربينـهاي ثابت چيست؟!
از طرفي يكي از وظايف پليس هر كشوري پيشگيري از تخلف و جرم است،نـه فقط برخورد با خاطي.رفتار بعضي از پليسها وقتي كه خود و دوربينشان را پشت تابلو،پل،درب ماشين و يا درخت پنـهان مي كنند و به محض ثبت سرعت غير مجاز با خوشحالي و گاها بدون احتياط خود را بـه وسط اتوبان پرتاب مي كنند كه مبادا شكار را از دست بدهند كاملا برخلف وظيفه پيشگيرانـه آنـهااست.
براستي اين همـه علاقه و حساسيت براي فيلمبرداري از كجا مي آيد؟
در حاليكه پرسشـهاي فوق ذهنم را پر كرده هست راننده هاي متخلفي را مي بينم كه مرتكب خلافي بـه غيراز سرعت غير مجاز مي شوند اما پليس دوربين بـه دست كاري با آنـها ندارد و انگار كه نمي بيند وشايد اصلا درون شرح وظايفش تعريف نشده است.!
كاميوني وارد خط سرعت شده وباعث كندي حركت ديگران مي شود اما پليس فيلمبردار اعتنايي نمي كند. تعدادي موتور سيكلت چسبيده بـه گارد ريل وسط اتوبان با دود و سروصدا درون حركتند اما...اتوبوسي فاقد چراغ ترمز و خطر هست اما پليس فيلمبردار ،بي خيال.!وانتي را مي بينم كه بيش از حد مجاز بار زده بـه حدي كه توان حركت نداشته و گويي هر آن ممكن هست از وسط نصف شود اما پليس فيلمبردار... .كاميون حمل زباله با سرعت مي رود و باد بار متعفنش را بـه وسط اتوبان مي افكند واكيپ پليس فقط نگاهش مي كند.جلوتر كه مي روم پشت كاميون حمل شن و ماسه قرار مي گيرم واز صداي برخورد شنـها با شيشـه افكارم پاره مي شود و باز هم پليس فيلمبردار را مي بينم كه براي راننده كاميون خاطي فقط دست تكان مي دهد.!!
خنده ام مي گيرد و با خودم مي گويم حداقل اين دسته از پليسها اوضاعشان از ما بهتر هست و مي توانند بعد از بازنشستگي ،فيلمبردار مجالس شوند و از تجربه چند ساله اشان از دوربين بـه دستي استفاده كنند !.
آيا روزي مي رسد كه پليس بفهمد تنـها خلاف جاده ها سرعت غير مجاز نيست؟!
با احترام ودرود بـه آندسته از پليسهاي وظيفه شناس و آگاه.
(از سري مقالات حذف شده قبلي)
نويسنده:بابك اسمعيلي
برچسبها: پليس, سرعت, فيلمبردار, تخلف, جاده
چيتگر
پارک جنگلی چیتگر از پارکهای جنگلی شـهر تهران است.
این بوستان از شمال بـه زمـینهای چیتگر، از جنوب به آزادراه تهران-کرج از غرب به آزادشـهر و پیکانشـهر و از شرق بـه منطقهٔ خرگوشدره محدود مـیشود. این پارک با ۱۴۵۰ هکتار زمـین پردرخت از بزرگترین بوستانهای جنگلی استان تهران است.
هدف از احداث این بوستان جنگلی کـه در آغاز مسیر وزیدن باد غربی بـه شـهر تهران قرار گرفته، بالا بردن مقدار اکسیژن هوای تهران بودهاست.
این پارک دارای یک پیست و مسیرهای دوچرخهسواری و امکانات اسکیتسواری است.
همچنین ایستگاه مترو چیتگر مقابل درب شمارهٔ ۱ و ایستگاه مترو ایران خودرو مقابل دربهای ۵ و ۷ قرار دارد.
اين بوستان جنگلي قبل از ساخت مجموعه ورزشي آزادي و برگزاري بازيهاي آسيايي تهران درون پيش از انقلاب ودر سال ۱۳۴۵ توسط سازمان جنگلها و مراتع کشورساخته شده و وسعت آن بسيار بيشتر از مساحت كنوني آن بوده است.
روزگاري پارك جنگلي چيتگر از شرق که تا استاديوم آزادي ،از غرب که تا پيكان شـهر ،از شمال که تا نزديكيهاي ارتفاعات و از جنوب که تا جاده مخصوص كرج امتداد داشت.
ابتدا از ضلع جنوبي توسط اتوبان تهران كرج مورد هجوم قرار گرفت،سپس ريل هاي مترو و ايستگاههاي آن مساحت زيادي از فضاي سبز آن را بلعيدند.در حاليكه ريلها درون اين محدوده مي توانستند روي پل قرار گيرند و نيازي بـه قطع حتي يك درخت هم نبود.در سنوات بعدي امتداد اتوبان همت و شـهرك سازيها و برج سازيهاي متعدد ارگانـهاي نظامي و اداري بخش زيادي از فضاي سبز درون قسمت شمالي را ويران كردند.
در زمان نزديكتر تعريض اتوبان تهران -كرج و نيز تجاوز آپارتمانـهاي بـه سبك شمال ساخته شده درون بخش غربي بـه وضوح متراژ زيادي از اين پارك دوست داشتني و بي دفاع را بـه يغما بردند.
از حواشي پارك كه بگذريم دردناكتر اين هست كه درون نقطه نقطه داخل پارك ،انواع و اقسام ساختمانـهاي اداري و رستوران و ...روييده كه براي احداث هركدام از اين بناهها، صدهها درخت با ارزش قطع شده است.از طرفي درون نقاطي از پارك درختان زيادي قطع شده و به جاي آن انواع جاده خاكي هاي بي مصرف كشيده شده و با قطع درختان درون حاشيه پيست دوچرخه سواري درون ضلع جنوبي، محلي براي جمع آوري زباله و دپوي آهن آلات قراضه تعبيه شده است.
اگر از درب شرقي پارك وارد شويد بـه وضوح تجاوز آشكار برج هاي درون حال احداث و آپارتمانـهاي سه طبقه را خواهيد ديد و اولين سوالي كه احتمالا بـه ذهن شما خطور خوهد كرد اين هست كه مجوز اين همـه ساخت و ساز و تجاوز بـه حريم سبز توسط چه كسي يا كساني صادر شده و چه كساني از تخريب فضاي سبز و تنفسگاه تهران سود مي برند؟
اگر شما دوستدار طبيعت هستيد و از قطع حتي يك درخت ناراحت و غمگين مي شويد و يا اگر مي خواهيد يكي از دهها دليل آلودگي تهران را ببينيد، سري بـه چيتگر مظلوم بزنيد که تا متوجه شويد هنوز قلع و قمع درختان بـه بهانـه ساخت درياچه مصنوعي و مجتمع تجاري و ... درون جريان هست و روزانـه از مساحت اين پارك طبيعي كاسته شده و به جاي آن ساختمان مي رويد که تا جايي كه درون آينده نزديك اين پارك جنگلي طبيعي بـه يك پارك كوچك مصنوعي محلي تبديل مي شود.
اگراز درب جنوبي و از كنار پمپ گاز و ايسگاه آتشنشاني كه بـه وضوح درون بين درختان قطع شده احداث گرديده اند وارد شويد و در امتداد مسيل رودخانـه اي كه چيتگر را بـه دو فاز غربي و شرقي تقسيم مي كند پيش برويد براي مظلوميت درختان گريه مي كنيد.
قبل از آنكه چيتگر را مانند مركز شـهر تهران بـه آپارتمان و پاساژ و ساختمان هاي اداري تبديل كنيم و توليد كنندگان اكسيژن را قتل عام كنيم آيا منجي و ياري رساني پيدا مي شود؟آيا روزي شاهد اين خواهيم بود كه دادگاهي صالح راي بـه تخريب بناههاي ايجاد شده و كاشت مجدد درختان بدهد؟
(از سري مقالات حذف شده قبلي)
بابك اسمعيلي.
برچسبها: چيتگر, بوستان, برج, تخريب, قطع درختان
درخت بكاريم
از روزي كه بشر ايراني شروع بـه آپارتمان سازي كرد و خونـه هاي ويلايي و حياط دار سنتي رو كوبيد و به مجتمع و برج تبديل كرد ،با دست خودش بـه تخريب محيط زيست پرداخت که تا جايي كه امروزه آلودگي هوا و گرماي طاقت فرساي تابستون گريبان خودش رو گرفته و زندگي رو هرروز سخت تر از ديروز كرده.
اگه تو فصل تابستون درون حاليكه شيشـه ماشينتون پايينـه از كنار يه پارك و فضاي سبزي رد بشين بـه طور محسوسي متوجه خنكي و تميزي هوا مي شين.
بهترين كاري كه شـهرداريها درون اين زمينـه مي تونن انجام بدن اينـه كه بـه شرطي بـه آپارتمانـها و مجتمع هاي مسكوني پايان كار و اجازه صدور سند بدن كه سازنده ها بـه ازاءهر متر مربع بنا،مساحتي رو هم فضاي سبز توي حياط و مقابل ساختمون و پياده رو ايجاد كنن.
مثلا يه مجتمع 10 واحدي كه متراژ آپارتمانـهاش 80 متره ملزم باشـه كه بـه اندازه متراژ يه واحد يعني 80 متر، باغچه و گل و گياه داشته باشـه.
اين پيشنـهاد مي تونـه بـه صورت قانون شـهر سازي درون بياد و تخلف از اون شامل پيگرد قانوني بشـه.
اگه كمي دقت كنين مجتمع هايي كه پيش از سال 1357 ساخته شدن همگي داراي فضاي سبز مناسبي هستن.
تا اين پيشنـهاد بـه گوش مسئولين و مديران ذيربط برسه و بپسندن و اجراييش كنن بهتره اجالتا بـه نـهضت فضاي سبز شـهرداري بپيونديم.شـهرداريها نـهال رايگان درون مراكز منتخب خود توزيع مي كنن و ما مي تونيم با كندن چند که تا از موزاييك هاي حياط و ريختن خاك و كود يه باغچه كوچيك درست كرده و چند که تا درخت و گل بكاريم كه هزينـه زيادي نداره اما که تا دلتون بخواد فايده داره:
1-فضاي سبز و رنگ سبز درون آرامش و ريلكس سازي انسانـها اثر فراوان داره.
2-مي شـه از خنكاي هوا و تصفيه هواي گياهان هم سود برد.
3-حياط خونتون زيبا و با صفا مي شـه.
4-از محصولات احتماليش هم مي تونين بخورين و كيف كنين.
5-گلكاري و رسيدگي بـه باغچه مي تونـه يه تحرك بدني و ورزش هم براتون باشـه.
6-گلكاري و درختكاري دواي درد افسردگيه و با نااميدي و رخوت دشمن.
7-در موقع كاشت و رسيدگي بـه امور باغچه حتما كودكان را درون كنار خود داشته و توي كاراي كوچيك مشاركتشون بدين که تا هم بـه طور طبيعي بازي و شادي كنن و هم ياد بگيرن كه بـه محيط زيست اهميت بدن و احترام بذارن و اين رفتارپسنديده و مطلوب درشون نـهادينـه بشـه ،از طرف ديگه پرورش گياهان بـه رشد مغزي بچه ها كمك فراواني مي كنـه و باعث شناخت استعداد و شكوفايي مي شـه.
پس بياييد خودمون دست بـه كار شيم و منتظر ديگران نباشيم .اسفند ماهه و موقعيت مغتنميه كه نبايد از دستش بديم،نبايد حتما منتظر روز درختكاري بود که تا با تبليغات و شعار تلويزيوني بخوايم تحريك بشيم.بهتره شروع كنيم.
خوشبختانـه من موقعيت اينو داشتم با لطف يكي از دوستان كه برام نـهال تهيه كرد و كمك دوست ديگه ، طي يه ماه گذشته حدود 5 نـهال و 8 که تا گل توي باغچه چند متري حياط آپارتمان بكارم.
شما كي و چند که تا مي كارين؟؟
با اميد بـه اينكه همـه بـه فرزندانمون احترام بـه طبيعت و دوست داشتن محيط زيست رو بـه صورت عملي و عيني نـه تئوري و شعاري بياموزيم.
{براي مطالعه بيشتر مي تونين بـه مقاله:درخت بكاريد و تربيت درو كنيد كه درون روزنامـه همشـهري مورخ 10 اسفند ماه 1393 درج شده مراجعه كنين.}
بابك اسمعيلي
(از سري مقالات حذف شده قبلي)
برچسبها: آلودگي هوا, درخت كاري, فضاي سبز, آپارتمان سازي, برج
آلودگي هوا
اين روزها كه آلودگي هواي تهران فاجعه بار شده بسيار مي شنويم كه افراد مختلف از جمله مسئولين اظهار نظرهاي عجيب و غريب و نادرستي مي كنند و راه حلهاي نامناسب و بيهوده ايي مثل زوج و فرد و جريمـه راننده ها و تعطيلي مدرسه ها و حتي جابجايي تهران !!!ارائه مي كنند .اگر با جريمـه كردن مردم و محروميت از تردد ،مشكل حل مي شد كه که تا كنون بايد از آلودگي اثري نمي ماند .برخي از مردم كوچه و بازار هم توقع دارند كه هر روز بارون و باد بياد که تا هم آلودگي پاك بشـه هم بي برنامـه بودن مسئولان بـه چشم نياد.راستي که تا حال فكر كردين كه چرا سالهاي گذشته اوضاع بـه اين بدي نبود؟ويا چرا شـهرهاي ديگه آلوده نبودن ولي الان هستند؟اگه مي گين كه بـه خاطر تعداد زياد ماشين هاست كه بايد بگم سخت درون اشتباهين.چون شـهرهاي ديگه ايي غير از تهران كه آْلوده مي شن ماشين زيادي ندارن و تازه اگه يه مقايسه ايي بين تهران و پايتختهاي بزرگ دنيا انجام بدين متوجه مي شين بـه نسبت جمعيت ،تو تهران ماشين خيلي هم زياد نيست.
عامل اصلي آلودگي هواي تهران و ديگر شـهرها بنزين ناسالم و ناخالصيه كه تو ماشين هاي ابوقراضه سايپا و ايران خودرو مي ريزن.بنزين توليد داخل تصفيه كامل نمي شـه و با درصد اكتان بالاتري از حد استاندارد عرضه مي شـه و ميزان بنزن اون هم از حد مجاز بيشتره ،خلاصه اينكه نفتو مي ريزن تو پا لايشگاه و بدون انجام كامل مراحل تصفيه، بنزين كثيف و ناخالص تحويل مي دن .اوضاع بنزينـهاي وارداتي ارزان قيمت هند و... هم از اين بدتره.
عامل مـهم ديگه كه تو آلودگي هوا دخالت داره و ازش حرفي نمي زنن عدم نصب كيتهاي تصفيه دود و آلودگي و سوخت درون ماشين هاي توليد داخليه كه شركتهاي سود جو داخلي براي اينكه صرفه جويي كرده و هزينـه هاي توليدشونو پايين بيارن و سود بيشتري ببرند از نصب كيت تصفيه خود داري مي كنند.اكه يادتون باشـه چند سال پيش پليس رو اين قضيه دست گذاشت و مي خواست اين ماشينارو شماره نكنـه اما بعدا با شركتهاي ماشين سازي كنار اومد.
اگه مي خواين اين قضيه براتون اثبات بشـه برين تو پاركينگ ساختمونتون و وقتي كه يه پرايد يا پرشيا روشنـه تنفس كنيد و مقايسش كنيد با وقتي كه يه سانتافه يا يه سراتو روشنـه.در عمل مي بينيد كه ماشين هاي خارجي بـه واسطه داشتن كيت تصفيه ،دود و آلودگي بسيار بسيار كمي دارند.
حالا پيدا كنيد پرتقال فروش را ؟
از يه طرف بنزين كثيف و ناخالص رو تو ماشينا مي ريزيم و از طرف ديگه ماشينامون كيت تصفيه هوا رو ندارن اونوقت مردمو بـه خاطر آلْودگي مقصر دونسته و جريمـه مي كنيم ويا طرح هاي نشدني و خنده دار جابجايي پايتخت و يا ... مي ديم و نتيجه اينكه آلودگي همچنان پابرجاست وسرطان ناشي از اون قرباني مي گيره.كي مي دونـه كه كي نوبت قرباني شدن من وشما مي رسه؟!
{از نوشته هاي قبلي حذف شده)
بابك اسمعيلي
برچسبها: آلودگي هوا, بنزين, اكتان, كيت, سرطان
!نوشتن جان كندن است.!
ضرب المثل معروفي بين نويسندگان حرفه ايي رد و بدل مي شود:"نوشتن جان كندن است."به اين معني كه كاش مي شد بـه همان راحتي كه حرف مي زنيم بتوانيم بنويسيم،اما هميشـه نوشتن از بيان كردن بسيار بسيار سخت تر است.
از تاريخ 17 آبانماه 1386 شروع بـه نوشتن درون وب نمودم.قبل از آن تجربه تاليف چندين مقاله درون روزنامـه ها و مجلات تخصصي را داشتم.اما وب نويسي بـه دليل اينكه بـه سرعت بازخورد مخاطب را مي بيني يك تجربه و دنياي متفاوت و جذابي بود.طي 9 سال گذشته مطالب علمي و اجتماعي مفيدي را از ديگر نويسنده ها بارگذاري كردم و خودم هم خواندم و ياد گرفتم.به تدريج درون ستون مطالب شخصي،از فكر خودم و با قلم خود نوشتم و چندين مقاله اجتماعي تاليف كردم ....تا اينكه حاصل زحماتم مثل بمب تركيد و .....
ازتابستان94 تعداد زيادي از دست نوشته هايي كه ساعتها برايش جان كنده بودم بـه دليل جابجايي و آسيب سرورهاي بلاگفا نابود شد و من ماندم و يك دنيا حسرت....
هم اكنون مطالبي كه درون فواصل بهمن 92 که تا خرداد 94 بارگذاري شده بود از دسترس خارج و يا حذف شده است.
به ياد جمله زيبايي از حكيمي دانشمند مي افتم كه چه زيبا گفت:(من فكر مي كنم.پس هستم.)اين جمله و انگيزهايي كه همراهان و مخاطبين وب بـه من دادند باعث شد با غلبه بر نااميديها و حسرت از دست رفتن زحمات گذشته تصميم بگيرم نوشتن را ادامـه دهم.
با تشكر از همـه همراهان و مخاطبين عزيز كه هميشـه بـه من انگيزه داده و تعداد بازديد هايشان از 50 هزار گذشته،به اطلاع مي رسانم طي چند روزآينده برخي از نوشته هايي را كه درون بايگاني شخصي دارم دوباره بارگذاري كرده و سپس زندگي قلمي و جان كندن مجدد را شروع كرده و مي نويسم.
در پايان خاطر نشان مي سازم هدف اين وبلاگ صرفا آموزش و تغيير رفتار مطلوب از طريق تفكر و تعقل است.
بابك اسمعيلي
برچسبها: وبلاگ, جان كندن, نوشتن, تعقل, تفكر
بعضی از ما آدما...
تا حالا دقت کردین بعضی از ما آدما:
- وقتی مـی خوایم مسواک بزنیم انگاری مـی خوان جونمونو بگیرن و برای همـه چی وقت داریم بـه غیر از امور بهداشتی ،و مسواکی رو کـه باید تو ۵ دقیقه بزنیم سمبل کرده و ۱ دقیقه ايی سرو تهشو بـه هم مـیاریمو بـه جای کمک بـه دندونامون بـه لثه های بیچارمون آسیب مـی رسونیم.
-وقتی رانندگی مـی کنیم با چنان شتاب و سرعتی مـی ریم کـه انگاری جایی آتیش گرفته یـا جوونی درون خطره درون حالیکه اصلا کار ضروری نداریم و این شخصیت عجول و پرخاشگر جزئیی از صفات رفتاريمون شده.
-وقتی سرما مـی خوریم و عطسه و سرفه مـی کنیم بـه جای اینکه یـه دستمال جلوی دهنمون بگیریم برعسربالا و با افتخار و سرو صدای زیـاد عطسه و سرفه مـی کنیم و اطرافیـان بیچارمونو آلوده و مریض مـی کنیم.تازه با دیگران دست داده و روبوسی هم مـی کنیم و اگه باهامون دست ندن ناراحت هم مـی شیم و اگه بخوان قاشقو لیوانمونو جدا کنن بـه تریش قبامون بر مـی خوره.
-وقتی از توالت درون مـی آیم انگار رفتیم خشکشویی!! و از دست شستن خبری نیستو دیگران رو هم آلوده مـی کنیم.
-وقتی توی یـه صف وا مـیسیم انگار فشار قبرو حس مـی کنیم و همش بـه این فکر مـی کنیم کـه چجوری از نفر جولویی رد شیم و حقشو پایمال کنیم.
-وقتی توی جمع هستیم درباره همـه چی اظهار نظر مـی کنیم درون حالیکه هیچگونـه اطلاعات و تخصصی نداریمو تنـها با جهل و نادانی حرف مفت مـی زنیم و به اصطلاح با دیگرانی کـه بعضااز ما جاهل تر هستن تنـها تبادل جهل مـی کنیم.
-وقتی بـه شخصیت انسانیمون توهین مـی شـه و یـا حقوق اجتماعیمون زیر پا گذاشته مـی شـه خفه خون مـی گیریمو صدامون درون نمـیاد و تازه اگهی اعتراض کنـه اونو بـه آرامش و خفه شدن دعوت مـی کنیم و عجيب تر اينكه بعضی وقتا با آدم ظالمـه همراه مـی شیمو ازش دفاع هم مـی کنیم!
-وقتی بـه یـه آدمـی کـه از لحاظ کاری و پستی از ما بالاتره مواجه مي شيم مراتب پاچه خواری و پاچه لیسی رو بـه حد اعلای خودش مـی رسونیمو چندش آور مـی شیم.
-وقتی مـی خوایم دارو یـا چیز کمـیابی بخریم فورا سراغ آشنا بازی و پارتی مـی ریم درون حالیکه ممکنـه بدون آشنا بازی ،راحت بتونیم اون جنس یـا خدمت رو تامـین کنیمو ونیـازی بـه منت کشی دیگران نداشته باشیم.
-وقتی حتما در باره تاریخ کشورمون صحبت کنیمو و معانی و مفهوم واژهای تربیت و انسانیت و آزادی و عدالت و .. رو بدونیم قات مـی زنیم اما درون باره آخرین قسمت سریـالهای مبتذل و پیش پا افتاده ترکی و ایرانی و ...داستان سرایی مـی کنیم.
-وقتی پای تلویزیون و مـی شینیم جونمون بالا مـیاد اگه بزنیم یـه کانالی کـه دو که تا چیز یـاد بگیریمو آدم بشیم و برعدنبال کانالها و برنامـه هایی مـی گردیم کـه پر از اراجیف و حرفای صد من یـه قازه و علنا بـه شعور و فهممون توهین مـی كنـه اما ککمونم نمـی گزه و بهشون زل مـی زنیم.
-وقتی آدمای خلاقی مث مـهران مدیری و عادل فردوسی پور و...یـا آدمای جوانمردی مث علی کریمـی و وحید هاشمـیان و مـهدی مـهدوی کیـا و...رو مـی بینیم برامون فرقی نمـی کنـه اگه آدمای بی مقدارو فرصت طلب و پاچه خوار و بيسوادي مث رضا... -و خيا... - وقلعه ...و .. رو مـی بینیم.
وقتی سر سفره مـی شینیم تفاوت غذای خوبی کـه براش ساعتهازحمت کشیده شده و غذای مزخرفی کـه سمبل شده رو نمـی دونیم و شاید حتی فکر کنیم غذاههای داغون فلان رستوران بهتر از غذای خونس و قدر همسر و مادر و با ذوق و زحمتکشمونو كه با عشق اون غذا رو درست كردن نمـی دونیم.
-وقتی غذای مفتی مـی دن تو هر مقام و موقعیت احتماعی و اقتصادی باشیم هجوم مـی بریم و مث گشنـه ها حرص مـی زنیمو حتی نمـی زاریم بـه مستمندا و فقرا برسه .
-وقتي يكي همش بهمون توجه داره و هي احترام مي زاره و دوسمون داره ،خوشي زير دلمون مي زنـه و لوس مي شيمو فكر مي كنيم همـه اينطورين و نسبت بـه اون آدم بي تفاوت مي شيمو قدرشو نمي دونيم و اگه يه روز اون آدم نباشـه يا بره يا بميره تازه مي فهميم كه چقدر كور و ابله بوديم.
-......این داستان ادامـه داشته و مـی تونـه توسط شما خوانندهای محترم و گرامـی تکمـیل بشـه......
بابك اسمعيلي
برچسبها: آدم, جهل, رفتار, انسانيت, سوء رفتار
شكار و شكار چي،پرنده و پرنده باز
يه قاعده و قانون انساني تو دنيا وجود داره كه مي گه:""رشد فكري و احساسي و بلوغ هر ملتي رو مي شـه از روي رفتار اونا با حيونا فهميد.""
ديدين كه بعضي ها همـه فكر و ذهن بيمارشون دنبال شكار و كشتن حيوناس و به شكل بيمار گونـه ايي از كشتن و ريختن خون جونداران ديگه لذت مي برن و حتي اين حس وحشي گري رو به خونواده و بچه هاشون سرايت مي دن و از همـه بدتر بعضي ها تو كار خريد و فروش وسايل و ادوات شكارن؟!.متاسفانـه اين دسته از آدما قسي القلب شده و از منش و خوي انساني فاصله گرفتن وبا بي رحمي تموم جون حيوناي بيچاره رو مي گيرن و اصلا بـه اين فكر نمي كنن كه چه كسي بـه اونا اجازه داده بـه زندگي جونداراي ديگه خاتمـه بدن؟!!!.البته از نظر روانشناسي اين دسته از آدما نرمال نبوده و دچار اختلالات و بيماري هايي هستن كه ريشش درون بچگي و دوران بزرگ شدن درون خونواده هاي نابسامونـه .
از طرفي بعضي از آدما هم بـه راحتي بـه خودشون اجازه مي دن كه پرنده هاي بينوا و بي دفاع رو تحت عنوان زيبايي و يا تقليد صدا زندوني كنن و تو قفس بندازن و از حبس اونا لذت ببرن. ديدن اين پرنده هاي قفسي واقعا زجر آوره و نشون مي ده كه توي اون خونـه خبري از آزاد منشي و محبت وجود نداره و ِ آدم خود خواه وبيماري بـه خودش اجازه داده كه آزادي يه پرنده رو ازش بگيره.اي كاش مي شد كاري كرد كه اون آدم رو چند روزي توي انباري خونش زندوني كرد که تا شايد درد زندوني بودن رو درك كنـه و دست از اين خباثت و بي رحميش برداره.اي كاش مي شد همـه پرنده فروشيهارو تعطيل كردو زندونيهاشو آزاد كرد و اي كاش مي شد در تموم مغازه هايي رو كه ادوات شكار و مرگ حيونارو مي فروشن تخته كردو گل گرفت.
ما همـه مخلوقات آزاد خداوند هستيم و اجازه نداريم آزادي و جون بقيه مخلوقات رو ازشون بگيريم.توي دنيا سازمانـهايي وجود دارن كه از حقوق حيوناي بيگناه حمايت مي كنن.اگه تو كشور ما اين سازمانـها كمن و يا زورشون بـه آدماي بد نمي رسه بعد بهتره تك تك ما دست بـه كار شيم و از رفتن بـه خونـه هايي كه پرنده نگهداري مي كنن و يا سر يا پوست حيون بينوايي رو آويزون كردن خود داري كنيم و سرزنششون كنيم ،شايد كمي سر عقل بيان و از كشتار و زندوني كردن حيوناي بي دفاع دست بكشن.
بابك اسمعيلي
برچسبها: شكار, شكارچي, پرنده, قفس, آزادي
آلودگي هوا
اين روزها كه آلودگي هواي تهران فاجعه بار شده، بسيار مي شنويم كه افراد مختلف از جمله مسئولين اظهار نظرهاي عجيب و غريب و نادرستي مي كنند و راه حلهاي نامناسب و بيهوده ايي مثل زوج و فرد و جريمـه راننده ها و تعطيلي مدرسه ها و حتي جابجايي تهران(حداقل يه ادعايي بكنين كه توان انجام اونو داشته باشين!!) ارائه مي كنند .اگر با جريمـه كردن مردم و محروميت از تردد ،مشكل حل مي شد كه که تا كنون بايد از آلودگي اثري نمي ماند .برخي از مردم كوچه و بازار هم توقع دارند كه هر روز بارون و باد بياد که تا هم آلودگي پاك بشـه هم بي كفايتي مسئولان بـه چشم نياد.راستي که تا حال فكر كردين كه چرا سالهاي گذشته اوضاع بـه اين بدي نبود؟ويا چرا شـهرهاي ديگه آلوده نبودن ولي الان هستند؟اگه مي گين كه بـه خاطر تعداد زياد ماشين هاست كه بايد بگم سخت درون اشتباهين.چون شـهرهاي ديگه ايي غير از تهران كه آْلوده مي شن ماشين زيادي ندارن و تازه اگه يه مقايسه ايي بين تهران و پايتختهاي بزرگ دنيا انجام بدين متوجه مي شين بـه نسبت جمعيت ،تو تهران ماشين خيلي هم زياد نيست.
عامل اصلي آلودگي هواي تهران و ديگر شـهرها بنزين ناسالم و ناخالصيه كه تو ماشين هاي ابوقراضه سايپا و ايران خودرو مي ريزن.بنزين توليد داخل تصفيه كامل نمي شـه و با درصد اكتان بالاتري از حد استاندارد عرضه مي شـه و ميزان بنزن اون هم از حد مجاز بيشتره ،خلاصه اينكه نفتو مي ريزن تو پالايشگاه و بدون انجام كامل مراحل تصفيه، بنزين كثيف و ناخالص تحويل مي دن .اوضاع بنزينـهاي وارداتي ارزان قيمت هند و... هم از اين بدتره.
عامل مـهم ديگه كه تو آلودگي هوا دخالت داره و عمدا ازش حرفي نمي زنن عدم نصب كيتهاي تصفيه دود و آلودگي و سوخت درون ماشين هاي توليد داخليه كه شركتهاي سود جو داخلي براي اينكه صرفه جويي كرده و هزينـه هاي توليدشونو پايين بيارن و سود بيشتري ببرند از نصب كيت تصفيه خود داري مي كنند.اكه يادتون باشـه چند سال پيش پليس رو اين قضيه دست گذاشت و مي خواست اين ماشينارو شماره نكنـه اما بعدا با شركتهاي ماشين سازي كنار اومد.چه جوريشو نمي دونم!!!
اگه مي خواين اين قضيه براتون اثبات بشـه برين تو پاركينگ ساختمونتون و وقتي يه پرايد يا پرشيا روشنـه تنفس كنيد و مقايسش كنيد با وقتي كه يه سانتافه يا يه سراتو روشنـه.در عمل مي بينيد كه ماشين هاي خارجي بـه واسطه داشتن كيت تصفيه ،دود و آلودگي بسيار بسيار كمي دارند.
حالا پيدا كنيد پرتقال فروش را ؟
از يه طرف بنزين كثيف و ناخالص رو تو ماشينا مي ريزيم و از طرف ديگه ماشينامون كيت تصفيه هوا رو ندارن اونوقت مردمو بـه خاطر آلْودگي مقصر دونسته و جريمـه مي كنيم ويا طرح هاي نشدني و خنده دار جابجايي پايتخت و يا ... مي ديم و نتيجه اينكه آلودگي همچنان پابرجاست و قرباني مي گيره.كي مي دونـه كه كي نوبت قرباني شدن من وشما مي رسه؟!
بابك اسمعيلي
برچسبها: آلودگي هوا, بنزن, اكتان, كيت, بنزين
خاطرات مشترک
شما یـادتون نمـیاد، تو دبستان زنگ تفریح کـه تموم مـی شد مامورای آبخوری دیگه نمـی ذاشتن… آب بخوریم.
شما یـادتون نمـیاد، شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامـه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملی و پخش مـی کرد و قطع مـی شد…. سر زد از افق…مـهر خاوران !
شما یـادتون نمـیاد، قبل از شروع برنامـه یـه مجری مـیومد اولش شعر مـی خوند بعد هم برنامـه ها رو پشت سر هم اعلام مـی کرد…آخرشم مـی گفت شما رو بـه دیدن برنامـه ی فلان دعوت مـی کنم..
شما یـادتون نمـیاد، تو نیمکت ها حتما سه نفری مـی نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی حتما مـیرفت زیر مـیز.
شما یـادتون نمـیاد، سرمونو مـی گرفتیم جلوی پنکه مـی گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
شما یـادتون نمـیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ کـه زبون مـیزدی خوش رنگ تر مـیشد.
شما یـادتون نمـیاد، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور مـیزدو مـیخوند:دِریـااااااا موجه کا کا.. دِریـا موجه.
شما یـادتون نمـیاد، کاغذ باطله و نون خشکه مـیدادیم بـه نمکی ، نمک بهمون مـیداد بعدش هم نمک ید دار اومد کـه پیشرفت کرده بود نمک ید دار مـیداد، تابستونـها هم دمپایی پاره مـیگرفت جوجه های رنگی مـیداد.
شما یـادتون نمـیاد، خانواده آقای هاشمـی رو کـه مـیخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی ! شما یـادتون نمـیاد موقع امتحان حتما بین خودمون و نفر بغلی کیف مـیذاشتیم رو مـیز کـه تقلب نکنیم.
شما یـادتون نمـیاد، سریـال آیینـه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا مـید بعد قسمت دوم : زندگی شیرین مـی شود بود و همـه قربون صدقه هم مـی رفتند. یـه قسمتی بود کـه زن و شوهر ازدواج کرده بودند همـه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین مـیشود جواد خدایـاری و مـهین شـهابی به منظور زوج جوان چایی و قند و شکر بردند همـه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت بـه دهان موندند و ما حتما نتیجه مـیگرفتیم کـه چایی بهترین هدیـه عروسی مـی تونـه باشـه.
شما یـادتون نمـیاد؛ جمعه شبا سریـال جنگجویـان کوهستان رو، فرداش همـه تو مدرسه جوگیر بودیم.
شما یـادتون نمـیاد، پیک نوروزی کـه شب عید مـیدستمون حالمونو که تا روز آخر عید مـیگرفتن !
شما یـادتون نمـیاد، اون قایق ها رو کهنفت مـیریختیم و با یـه تیکه پنبه براش فتیله درست مـیکردیم و بعد روشنش مـیکردیم و مـیگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا مـیکرد و حرکت مـیکرد و ما هم کلی خر کیف مـیشدیم..!!!
شما یـادتون نمـیاد، شیشـه های همـه خونـه ها چسب ضربدری داشت.
شما یـادتون نمـیاد، زنگ آخر کـه مـی شد کیف و کوله رو مـینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره که تا اولین نفری باشیم کـه از کلاس مـیدوه بیرون .
شما یـادتون نمـیاد، یک مدت از این مداد تراش رو مـیزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
شما یـادتون نمـیاد، دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟
شما یـادتون نمـیاد، ماه رمضون کـه مـیشد اگهی مـی گفت من روزه ام بهش مـیگفتیم: زبونتو درون بیـار ببینم راست مـیگی یـا نـه !
شما یـادتون نمـیاد، که کانال های تلویزیون دو که تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !
شما یـادتون نمـیاد، پاک کن های جوهری کـه یـه طرفش قرمز بود یـه طرفش آبی بعد با طرف آبیش مـی خواستیم کـه خودکارو پاک کنیم، همـیشـه آخرش یـا کاغذ رو پاره مـی کرد یـا سیـاه و کثیف مـی شد !
شما یـادتون نمـیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز مـی کردیم که تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !
شما یـادتون نمـیاد، آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !
شما یـادتون نمـیاد، گوشـه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی مـی کشیدیم. بعد تند برگ مـیزدیم مـیشد انیمـیشن.
شما یـادتون نمـیاد، آرزومون این بود کـه وقتی از دوستمون مـی پرسیم درستون کجاست اونا یـه درس از ما عقب تر باشن !
شما یـادتون نمـیاد، یـه زمانی بـه دوستمون کـه مـیرسیدیم دستمون رو دراز مـیکردیم کـه مثلا مـیخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز مـیکرد کـه دست بده بعد ما یـهو بصورت ضربتی دستمون رو بعد مـیکشیدیم و مـیگفتیم: یـه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون مـیدادیم) و بعد کرکر مـیخندیدیم کـه کنفش کردیم !
شما یـادتون نمـیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست مـیکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت مـیکردیم که تا حباب درست بشـه !
شما یـادتون نمـیاد، انگشتر فیروزه، خدا کنـه بسوزه !
شما یـادتون نمـیاد، اون موقعها یکی مـیومد خونـه مون و ما خونـه نبودیم رو درون مـینوشتن: آمدیم نبودید!!
شما یـادتون نمـیاد، دبستان کـه بودیم، هر چی مـیپرسیدن و مـیموندیم توش، مـیگفتیم ما که تا سر اینجا خوندیم !
شما یـادتون نمـیاد، گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون کـه رنگارنگاره به منظور شاپرکها یـه خونـه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون کـه روی بالش ای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش مـیره و برمـیگرده، مـیره و برمـیگرده.. شاپرک خسته مـیشـه… بالهاشو زود مـیبنده… روی گلها مـیشینـه… شعر مـیخونـه، مـیخنده !
شما یـادتون نمـیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیـاه رو کـه وقتی ماشـه اش رو مـیکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا مـیداد !
شما یـادتون نمـیاد، بچه کـه بودیم مـی خواستیم بریم حموم حتما یک ساعت قبل بخاری تو حموم روشن مـیکردیم.
شما یـادتون نمـیاد، آسیـاب بشین مـیشینم، آسیـاب پاشو پامـیشم، آسیـاب بچرخ مـیچرخم، آسیـاب پاشو،پا نمـیشم؛ جوون ننـه جون، پا نمـیشم؛… جوونـه قفل چمدون،پامـیشم..آسیـاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
شما یـادتون نمـیاد، اونجا کـه الان برج مـیلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس مـیومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود کـه بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟
شما یـادتون نمـیاد، چرخ فلکی کـه چرخو فلکش رو مـیاورد ۴ که تا جا بیشتر نداشت و با دست مـیچرخوندش.
شما یـادتون نمـیاد، …تا پلیس مـیدیدم صدای ضبط ماشین رو کم مـیکردیم!
شما یـادتون نمـیاد، کـه چه حالی ازت گرفته مـی شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم مـی شد و یـادت مـی آمد پیک نوروزیت را با اون همـه تکالیفی کـه معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادیُ، واقعا کـه هنوزم وقتی یـادم مـی یـاد گریم مـی گیره.
شما یـادتون نمـیاد، انگشتامونو تو هم کلید مـیکردیم یکیشونو قایم مـیکردیم اینو مـیخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…
شما یـادتون نمـیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مـهر.
شما یـادتون نمـیاد، توی سریـال درون پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد بـه رامـین چقدر خوشحال شدیم!
شما یـادتون نمـیاد، بازی اسم فامـیل. مـیوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
شما یـادتون نمـیاد، دبستان کـه بودیم معلم بهداشت یـه ساعتایی مـی اومد با مدادامونموهامونو نگاه مـی کرد.
شما یـادتون نمـیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه مـیخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…
شما یـادتون نمـیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریـال مراد برقی شروع مـیشد پرنده تو خیـابونـها پر نمـیزد.
چه شیطونی هایی مـی کردیم یـادش بـه خیر یـاد کودکی…….و زمان خوبم و همـه بچه های اون موقع…. یـاد اون روزا بخیر.
پلیس یـا فیلمبردار؟
در همان شروع سفر،از تهران كه راه مي افتيم ،همـه جا هستند،در اتوبان يادگار امام،بزرگراه آزادگان،در ادامـه ، اتوبان ساوه ، باز هم پليس و دوربينش!! درون ادامـه مسير که تا همدان باز هم هر چند كيلومتر يك اكيپ پليس فيلمبردار مي بينيم!پس از كمي استراحت درون همدان،تا كرمانشاه باز هم چندين پليس فيلمبردار !مي بينيم.
سوالي كه بـه ذهنم مي رسد اينست كه اين همـه دوربين ثبت تخلف از سرعت مجاز براي چيست؟چرا اين همـه خرج خريد دوربين و نگهداري آن مي كنند؟جالبتر آنكه حتي درون اتوبانـهاي شـهري و خارج شـهر كه دوربين هاي ثبت سرعت ثابت كاشته اند باز هم پليس علاقه زيادي براي شكار رانندگان پر سرعت توسط اكيپهاي انساني سيار دارد.!!پس ضرورت و فايده خريد و كاشت دوربينـهاي ثابت چيست؟!
از طرفي يكي از وظايف پليس هر كشوري پيشگيري از تخلف و جرم است،نـه فقط برخورد با خاطي.رفتار بعضي از پليسها وقتي كه خود و دوربينشان را پشت تابلو،پل،درب ماشين و يا درخت پنـهان مي كنند و به محض ثبت سرعت غير مجاز با خوشحالي و گاها بدون احتياط خود را بـه وسط اتوبان پرتاب مي كنند كه مبادا شكار را از دست بدهند كاملا برخلف وظيفه پيشگيرانـه آنـهااست.
براستي اين همـه علاقه و حساسيت براي فيلمبرداري از كجا مي آيد؟
در حاليكه پرسشـهاي فوق ذهنم را پر كرده هست راننده هاي متخلفي را مي بينم كه مرتكب خلافي بـه غيراز سرعت غير مجاز مي شوند اما پليس دوربين بـه دست كاري با آنـها ندارد و انگار كه نمي بيند وشايد اصلا درون شرح وظايفش تعريف نشده است.!
كاميوني وارد خط سرعت شده وباعث كندي حركت ديگران مي شود اما پليس فيلمبردار اعتنايي نمي كند. تعدادي موتور سيكلت چسبيده بـه گارد ريل وسط اتوبان با دود و سروصدا درون حركتند اما...اتوبوسي فاقد چراغ ترمز و خطر هست اما پليس فيلمبردار ،بي خيال.!وانتي را مي بينم كه بيش از حد مجاز بار زده بـه حدي كه توان حركت نداشته و گويي هر آن ممكن هست از وسط نصف شود اما پليس فيلمبردار... .كاميون حمل زباله با سرعت مي رود و باد بار متعفنش را بـه وسط اتوبان مي افكند واكيپ پليس فقط نگاهش مي كند.جلوتر كه مي روم پشت كاميون حمل شن و ماسه قرار مي گيرم واز صداي برخورد شنـها با شيشـه افكارم پاره مي شود و باز هم پليس فيلمبردار را مي بينم كه براي راننده كاميون خاطي فقط دست تكان مي دهد.!!
خنده ام مي گيرد و با خودم مي گويم حداقل اين دسته از پليسها اوضاعشان از ما بهتر هست و مي توانند بعد از بازنشستگي ،فيلمبردار مجالس شوند و از تجربه چند ساله اشان از دوربين بـه دستي استفاده كنند !.
آيا روزي مي رسد كه پليس بفهمد تنـها خلاف جاده ها سرعت غير مجاز نيست؟!
با احترام ودرود بـه آندسته از پليسهاي وظيفه شناس و آگاه.
نويسنده:بابك اسمعيلي
؟چرا همدان کمر بندی ندارد؟
اگر مسافر یکی از استانـها و شـهرهای غربی کشور از جمله :کرمانشاه ،كردستان و يا ايلام باشيد و يا بخواهيد از راه زميني بـه عراق سفر كنيد ،بهترين و كوتاه ترين راه استفاده از اتوبان تهران -ساوه و اتوبان تازه تاسيس ساوه- همدان است.شما که تا همدان حدود ۳ ساعت درون اتوبانـهاي مناسبي سفر مي كنيد و بعد از آخرين عوارضي ساوه-همدان و قبل از پليس راه ورودي همدان ،انتظار داريد كه براي گذز از كنار استان همدان حداقل يك يا دو كمربندي وجود داشته باشد که تا مجبور نباشيد وارد حريم شـهر همدان شويد.اما درون كمال شگفتي و تعجب نـه از كمربندي خبري هست و نـه حداقل از عمليات احداث آن.!!همدان شمارا مجبور مي كند براي رسيدن بـه يكي از سه استان مورد نظر،از دل شـهر گذر كرده و با تحمل ترافيك ورودي و خروجي شـهر،پشت چند چراغ قرمز هم دقايقي معطل شويد ودر نتيجه حدود يك ساعت زمان مسافرت شما بـه شـهر مقصدتان افزايش يابد.از طرفي تمامي ماشين هاي سنگين و باربري نيز همراه شما بـه ناچار وارد حريم شـهر مي شوند كه درون برخي موارد باعث بروز تصادفهاي شـهري شديدي درون سنوات گذشته شده اند.اين درون حاليست كه حتي كوچكترين شـهرهاي خارج از استان همدان داراي كمربندي هستند و مسئولين و مردم شـهرهاي ديگر راضي نمي شوند كه ماشين هاي سنگين وارد شـهر شده و باعث سلب آرامش و امنيتشان شوند.
براساس اطلاعات و بررسيهاي بعمل آمده، حتي ايجاد كمر بندي همدان درون دست مطالعه هم نيست !!و مسئولان استان همدان برنامـه اي براي آن ندارند!.با توجه بـه بي توجهي مسئولان استاني ،پيشنـهاد مي شود حداقل نمايندگان استانـهاي كرمانشاه ،ايلام و كردستان موضوع را پي گيري نموده و از محل اعتبارات كشوري و پروژه راه كربلا موجبات احداث سريع كمر بندي همدان را فراهم نمايند.اميد هست اين نوشته كوتاه ،با درج درون رسانـه هاي كشور بـه اطلاع نمايندگان محترم مجلس نيزبرسد.
نويسنده: بابك اسمعيلي
کی، کی بـه داد چیتگر مـی رسد؟!
پارک جنگلی چیتگر از پارکهای جنگلی شـهر تهران است.
این بوستان از شمال بـه زمـینهای چیتگر، از جنوب به آزادراه تهران-کرج از غرب به آزادشـهر و پیکانشـهر و از شرق بـه منطقهٔ خرگوشدره محدود مـیشود. این پارک با ۱۴۵۰ هکتار زمـین پردرخت از بزرگترین بوستانهای جنگلی استان تهران است.
هدف از احداث این بوستان جنگلی کـه در آغاز مسیر وزیدن باد غربی بـه شـهر تهران قرار گرفته، بالا بردن مقدار اکسیژن هوای تهران بودهاست.
این پارک دارای یک پیست و مسیرهای دوچرخهسواری و امکانات اسکیتسواری است.
همچنین ایستگاه مترو چیتگر مقابل درب شمارهٔ ۱ و ایستگاه مترو ایران خودرو مقابل دربهای ۵ و ۷ قرار دارد.
اين بوستان جنگلي قبل از ساخت مجموعه ورزشي آزادي و برگزاري بازيهاي آسيايي تهران درون پيش از انقلاب ودر سال ۱۳۴۵ توسط سازمان جنگلها و مراتع کشورساخته شده و وسعت آن بسيار بيشتر از مساحت كنوني آن بوده است.
روزگاري پارك جنگلي چيتگر از شرق که تا استاديوم آزادي ،از غرب که تا پيكان شـهر ،از شمال که تا نزديكيهاي ارتفاعات و از جنوب که تا جاده مخصوص كرج امتداد داشت.
ابتدا از ضلع جنوبي توسط اتوبان تهران كرج مورد هجوم قرار گرفت،سپس ريل هاي مترو و ايستگاههاي آن مساحت زيادي از فضاي سبز آن را بلعيدند.در حاليكه ريلها درون اين محدوده مي توانستند روي پل قرار گيرند و نيازي بـه قطع حتي يك درخت هم نبود.در سنوات بعدي امتداد اتوبان همت و شـهرك سازيها و برج سازيهاي متعدد ارگانـهاي نظامي و اداري بخش زيادي از فضاي سبز درون قسمت شمالي را ويران كردند.
در زمان نزديكتر تعريض اتوبان تهران -كرج و نيز تجاوز آپارتمانـهاي بـه سبك شمال ساخته شده درون بخش غربي بـه وضوح متراژ زيادي از اين پارك دوست داشتني و بي دفاع را بـه يغما بردند.
از حواشي پارك كه بگذريم دردناكتر اين هست كه درون نقطه نقطه داخل پارك ،انواع و اقسام ساختمانـهاي اداري و رستوران و ...روييده كه براي احداث هركدام از اين بناهها، صدهها درخت با ارزش قطع شده است.از طرفي درون نقاطي از پارك درختان زيادي قطع شده و به جاي آن انواع جاده خاكي هاي بي مصرف كشيده شده و با قطع درختان درون حاشيه پيست دوچرخه سواري درون ضلع جنوبي، محلي براي جمع آوري زباله و دپوي آهن آلات قراضه تعبيه شده است.
اگر از درب شرقي پارك وارد شويد بـه وضوح تجاوز آشكار برج هاي درون حال احداث و آپارتمانـهاي سه طبقه را خواهيد ديد و اولين سوالي كه احتمالا بـه ذهن شما خطور خوهد كرد اين هست كه مجوز اين همـه ساخت و ساز و تجاوز بـه حريم سبز توسط چه كسي يا كساني صادر شده و چه كساني از تخريب فضاي سبز و تنفسگاه تهران سود مي برند؟
اگر شما دوستدار طبيعت هستيد و از قطع حتي يك درخت ناراحت و غمگين مي شويد و يا اگر مي خواهيد يكي از دهها دليل آلودگي تهران را ببينيد، سري بـه چيتگر مظلوم بزنيد که تا متوجه شويد هنوز قلع و قمع درختان بـه بهانـه ساخت درياچه مصنوعي و مجتمع تجاري و ... درون جريان هست و روزانـه از مساحت اين پارك طبيعي كاسته شده و به جاي آن ساختمان مي رويد که تا جايي كه درون آينده نزديك اين پارك جنگلي طبيعي بـه يك پارك كوچك مصنوعي محلي تبديل مي شود.
اگراز درب جنوبي و از كنار پمپ گاز و ايسگاه آتشنشاني كه بـه وضوح درون بين درختان قطع شده احداث گرديده اند وارد شويد و در امتداد مسيل رودخانـه اي كه چيتگر را بـه دو فاز غربي و شرقي تقسيم مي كند پيش برويد براي مظلوميت درختان گريه مي كنيد.
قبل از آنكه چيتگر را مانند مركز شـهر تهران بـه آپارتمان و پاساژ و ساختمان هاي اداري تبديل كنيم و توليد كنندگان اكسيژن را قتل عام كنيم آيا منجي و ياري رساني پيدا مي شود؟آيا روزي شاهد اين خواهيم بود كه دادگاهي صالح راي بـه تخريب بناههاي ايجاد شده و كاشت مجدد درختان بدهد؟
کوروش
آیـا مـی دانید نام دهها هزار نفر از مردان ایتالیـایی chiro بـه معنای کوروش
است؟
روشنفكر
روشنفكر كسي هست كه بر اساس عقل و تفكر قضاوت مي كند نـه بر اساس احساسات و عواطف يا باورها و اعتقادات.روشنفكر يك آدم علمي هست .علم بـه معناي scienceنـه دانش knowledge .
تفاوت ترس و اضطراب
اضطراب عامل داخلي دارد و معمولا غير واقعي است.اما ترس عامل خارجي دارد و واقعي است.
اضطراب فقط خاص انسان هست و وسواس ريشـه درون اضطراب دارد.وسواس عبارت هست از تكراريك حركت که تا بدينوسيله مغز متوجه اين رفتار تكراري شده و آرام شود.از شايع ترين وسواسها مي توان بـه تيك عصبي و وسواس پاكيزگي اشاره نمود.
انسان بالغ و سالم ارتباط با محيط را بر اساس پاسخ تنظيم مي كند نـه واكنش.پاسخ از عقل و واكنش از احساس نتيجه مي شود .احساس مخصوص خردسالي هست نـه انسان بالغ.
توصيه هاي طلايي ازدواج
در این پست توصیـه ها و موارد علمـی و تجربی کـه در ازدواج به منظور مردان و زنان ایرانی ضروری و کاربردی هستند را مـی نویسم. مسلما پاره ای از موارد با باورها و کلیشـه های سنتی فکری بعضی از ما متضاد هست و ممکن هست قالب فکری مارا بـه هم بریزد.لطفا بدون پیش داوری و تعصب بـه متن فکر کنید و فرصت تغییر را از خود نگیرید.
" مخصوص آقایـان"
۱- اثبات شده کـه مـهمترین عامل طلاق، ازدواج است.!! بعد اگر از طلاق مي ترسيد يا آن را گناه مي دانيد يا آدم كمال طلبي هستيد و نمي خواهيد شكست بخوريد و يا طلاق را فقط براي ديگران مي خواهيد نـه خودتان، بعد خواهش مي كنم هرگز ازدواج نكنيد.زيرا بر اساس علم آمار و احتمالات احتمال طلاق براي شما حدود پنجاه درون صد هست و احتمال دارد گريبانگير شما هم بشود.مي دانيد چرا؟ چون شما مسئول موفقيت نيمي از زندگي هستيد و نيمـه ديگر درون اختيار طرف مفابل است.
۲- اگر آزادي را بيشتر از هر چيز ديگري درون دنيا دوست داريد و مي خواهيد آزاد و فارغ باشيد هرگز ازدواج نكنيد.زيرا ازدواج درون خوشبينانـه ترين حالت يعني از دست پنجاه درصد از آزاديهاي فردي و پذيرفتن محدوديتهاي خانوادگي.البته مسلما چيزهايي هم درون قبال از دست رفتن آزادي درون ازدواج بدست مي آوريد.
۳- از لحاظ حقوقی و تاریخی اولین باری کـه تابلوی دفاتر ازدواج نصب شد روی آن نوشته شد :دفتر ازدواج و طلاق. بعد طلاق بعنوان یک راه حل توسط قانونگذار پیش بینی شده هست و بـه عنوان یک راه بهتر از جنایت و خیـانت و یـا سوختن و ساختن است.
۴- با دوست خود ازدواج كنيد وگرنـه مجبوريد با دوست ديگري ازدواج كنيد!! اينقدر بـه دوست خود بدبين نباشيد و تعصب جاهلانـه و كوركورانـه را كنار بگذاريد و با قديمي ترين و بهترين دوست خود ازدواج كنيد.آمارها نشان مي دهند كه ازدواجهايي كه با دوستان قديمي انجام مي شود پايدار تر و موفق تر هستند،زيرا طرفين همديگر را بهتر مي شناسند و عنصر صميميت درون زندگي از ابتدا وجود دارد.
۵- اگر از اشتباه مـی ترسید و یـا کمال طلب هستید و به قول معروف از ترس غلط نوشتن هرگز دیکته تمـی نویسید،پس هرگز ازدواج نكنيد چون اشتباه حق مسلم شماست و بشر حتمي الخطاست نـه جايز الخطا.نترسيد، اگر اشتباه كردين يا اصلاح مي كنين و جبران و يا شكست مي خوريد.هر دو حالت بهتر از ترس و بزدلي و اجتناب از زندگي زناشويي است.زيرا تجرد مطلق ريشـه بسياري از بيماريهاي روان-تني است.
۶- حكايت معروفي مي گويد كه :در روزگاران قديم زن وشوهري صاحب فرزندي شدن و نامش را رستم گذاشتن،زماني كه رستم بزرگ شد پدر و مادرش مي ترسيدند صدايش كنند.!!! اين حكايت دقيقا حال ما ايراني هاست درون رابطه با رسم و رسوم وسنتهاي غلطمان.پيشينيان ما رسم درست كردند و ما امروز خودمان را اسير رعايت و اجراي آن كرده ايم و مي ترسيم كه عوضش كرده يا رعايتش نكنيم.در برخي از مراسمـهاي مضحك خواستگاري چنان بر سر يك موضوع اصرار مي ورزيم و مي گوييم رسم هست كه گويي اسيران درمانده ايي هستيم كه هيچگونـه اختياري از خود نداشته و بنده رسم و رسوم هستيم. درون حاليكه اگر اندكي عقل خود را بـه كار انداخته و كمي منطقي فكر كنيم مي بينيم كه مي شود بدون توجه بـه سنتهاي پوسيده و خرافي زندگي راحت تري داشته باشيم.
پس بياييد بدون توجه بـه نسخه هاي قديمي كه اجداد ما درون زمان خود نوشته اند و تاريخ مصرفشان گذشته،براي ازدواج تصميم بگيريد و يقين داشته باشيد كه عروس و گل زدن ماشين و و مـهريه و جهاز و عروسي و دهها رسم مضحك و غلط ديگر هم مي شود ازدواج كرد.
شما بنده و اسير رسوم نيستيد و عقل و فكر داريد و مي توانيد تغيير ايجاد كنيد.
۷- غلط ترين رسم،مـهريه است.اگر مرد مطمئن و تحصيلكرده و روشنفكري هستيد و سرتان بـه تنتان مي ارزد و براي خود ارزش و احترام و شخصيت قائل هستيد هرگز زير بار شرط و شروطي مثل مـهريه نرويد و در ازدواج نـه براي طرف مقابل شرط بگذاريد و نـه زير بار شرط برويد.اگر شما از ديد خانواده طرف مقابل پذيرفته شده هستين و لايق ازدواج بعد قاعدتا نـه شرطي لازم هست و نـه تضميني و اگر قابل اعتماد نيستين و بايد وثيقه و چك و سفته (مـهريه) بدهيد که تا بـه شما بدهند ،بهتر هست از ازدواج صرف نظر كنيد.يا شما خوب هستيد و قابل احترام و اعتماد و يا نـه.پس زن بايد تصميم بگيرد كه با شما ازدواج كند و يا نـه.ديگر شرط معنا ندارد ،چون صورت مسئله كاملا روشن است.آره يا نـه.
۸- اخلاق مردانـه داشته باشید.در برخورد با زنان همـیشـه اخلاق و رفتار جنس مرد را حفظ کنید و تحت تاثیر صفت زنانـه قرار نگیرید.مثلا هنگام صحبت با زنـها مانند برخی از آنـها ادا و اتوار نیـایید و صدای خود را نازک نکنید و از بکار بردن الفاظ زنانـه مثل آخی و حیونکی و...بپرهیزید، چون اکثر زنـها از مردانی خوششان مـی آید کـه واقعا مرد باشند و صفات مردانـه آنـها را جذب مـی کند نـه ادا و اطوار و قر و قمـیش.پس از حرافی زیـاد دوری کنید و ساعتها حضوری یـا تلفنی درون بار امور بدیـهی و پیش پا افتاده ،بیخودی فک نزنید.مردانی کـه کمتر حرف مـی زنند معمولا درون زندگی خانوادگی موفقتر از مردان حراف و یـاوه گو هستند کـه خود را نخود هر آش مـی کنند.
۹- هرگز جمله زير را بكار نبريد: "تو را خوشبخت مي كنم." زيرا خوشبختي يك حس دروني هست و از يك فرد بـه فرد ديگر متفاوت هست ،از طرف ديگر انسانـها مي توانند بدون اينكه ازدواج كنند خوشبخت باشند و ازدواج تنـها راه خوشبختي نيست ،تازه اول بايد خودت خوشبخت و آگاه باشي كه بتواني درون جهت خوشبختي همسرت تلاش كني.براي ايجاد حس خوشبختي و آرامش درون ازدواج تعهد و تلاش آگاهانـه دو طرفه لازم هست و يك طرف نمي تواند قول خوشبخت شدن را بـه طرف ديگر بدهد و اصولا اين كار عملي نيست.
۱۰- با فشار جنسي خواستگاري نرويد! درست هست كه مسائل جنسي پايه مـهمي درون ازدواج محسوب مي شود و اصولا بدون نياز جنسي ازدواجي صورت نمي گيرد اما تنـها هدف ازدواج نيست . اگر شما تحت فشار نياز جنسي بوده و اين نياز بر رفتار شما مستولي شده باشد معمولا از ديدن واقعيتها عاجز بوده و نمي توانيد نقاط ضعف طرف مقابل را ببينيد و ممكن هست تحت همين فشار، شرط و شروطي را بپذيريد و تعهداتي را بدهيد كه بعد از برداشته شدن اين نياز تازه چشمتان باز شود كه اي واي چه بلايي سر خود آورده و پشيمان شويد.
"مخصوص خانمـها"
۱- اگر قصد دارید قبل از ثبت ازدواج ، برخلاف سنت غلط پيشينيان كه نديده و نشناخته ازدواج مي كردند،با مرد مورد نظر رفت و آمد داشته و با روحيات و اخلاقياتش آشنا شويد، اين را بدانيد كه تماس بدني ايجاد خواهد شد و اصولا بدون ارتباط عاطفي و بدني ،شناختي ايجاد نمي شود.اگر درون اين زمينـه سختگير هستيد و يا اصول اخلاقي و ديني شما اين اجازه را نمي دهد ،حتما از ابتدا فكري بـه حالش بكنيد . زيرا تماس بدني جزء لاينفك ارتباط با جنس مخالف هست و اگر با اين قضيه از بن مخالفين، قيد نزديكي با مردان را زده و با ها بيرون و گردش برويد، اما هرگز انتظار نداشته باشيد كه يه مرد رفتار زنانـه داشته باشد و به شما دست نزند.فرض محال اگر مردي را يافتيد كه بعد از چند ماه آشنايي و ارتباط و بيرون رفتن ،حتي بـه شما دست هم نزد ،مطمئن باشيد با يك بيمار طرف هستيد كه يا مشكل جنسي دارد يا خود ارضايي دارد و يا شريك جنسي ديگري دارد.همـه موارد فوق غير طبيعي بوده و نياز بـه بررسي بيشتر و درمان دارند.
۲- بين ۲۵ که تا ۳۰ سالگي حتما ازدواج كنيد. که تا وقتي كه زير ۲۵ سال داريد ، براي ازدواج كمي بچه محسوب مي شويد و ازدواج درون سنين پايين ،عجله محسوب شده و احتمال اشتباه و شكست درون زندگي بيشتر هست چون ممكن هست هنوز معيار و ملاك مناسبي براي انتخاب شريك زندگي خود نداشته و هنوز بـه ثبات شخصيتي نرسيده باشيد. اگر بعد از سن ۳۰ سالگي تصميم بـه ازدواج بگيريد احتمال عاشق شدن شما كمتر هست و كمي از احساسات زيبا و لطيف زنانـه دور مي شويد و ممكن هست سختگير شده ودر انتخاب شريك زندگي خود وسواس بـه خرج دهيد ،از طرفي خطر مجرد ماندن دائمي، تهديدتان مي كند.از طرف ديگر، مردها هم تمايل چنداني براي ازدواج با هاي مسن ندارند و به نوعي از كورس پر رقابت يافتن همسر مناسب جا مي مانيد.
۳- پيله نكنيد.در ارتباط با مردان بـه هيچوجه پيله نكنيد و به اصطلاح گير ندهيد .خود را تحميل نكنيد و آويزان كسي نشويد.هرگونـه اصرار بر ادامـه ارتباط دوستانـه و ازدواج با مردان ،نتيجه عكس مي دهد و طرف مقابل را فراري مي دهيد.مردها دوست ندارند كسي بـه آنـها آويزان شده و يكسره سين جينشون كنـه.شخصيت و غرور و احترام خود را حفظ كنيد و طرف مقابل را آزاد بگذاريد كه انتخاب كند.اگر شما شخصيت مستقل و خويشتن داري داشته باشيد ،بيشتر مورد توجه مردها قرار مي گيريد.خلاصه اينكه با زور و اجبار و اصرار نمي توانيد محبت واقعي و دائمي مرد را داشته باشيد.
۴- فیمـینیست نباشید.و یـا حد اقل درون ارتباط زناشویی فیمـینیست نباشید.از داشتن تفکرات قالبی و بدبینانـه درون مورد مردان بپرهیزید و هرگز جمله غلط "مردها سرو ته یک کر"یـا "همشون خائنن" رو بکار نبرید.اگر واقعا به مردها بدبین هستید و به آنـها اعتماد ندارید بهتر هست قید ازدواج را بزنید و خودتون و دیگران را بـه درد سر نیندازید و وارد بازیـهای مسخره شکاک بودن و باور اینکه همـیشـه حقوق شما توسط مردها پایمال شده نشوید . اگر در بعضی از موارد قانون حقوق بیشتری را بـه مردها داده این تفصیر همسر یـا برادر شما نیست و او درون این مورد دخالتی نداشته است.سعی کنید با زناني كه بـه مردها بدبین هستند حشر و نشر نداشته باشید و در جمع آنان کـه همـیشـه حق را بـه خودشان مـی دهند و نقش قربانی را بازی مـی کنند حاضر نشوید.با بد بینی و کینـه نمـی توانید ازدواج موفقی داشته باشید .
۵- اینقدر نگویید کـه با احساساتتون بازی شده!! و نقش قربانی را بازی نکنید.
اگر به منظور ازدواج بای آشنا مـی شوید و چند ماه یـا چند هفته ای با او رفت و آمد كرده و بیرون مـی روید کار را تمام شده فرض نکنید و فراموش نکنید کـه این مدت به منظور آشنایی هست و هر دو طرف حق دارید کـه بعد از مدتی، از ازدواج با طرف مقابل بـه هر دلیلی انصراف دهید .پس زود وابسته نشوید و احتمال سر نگرفتن ازدواج را مدام بـه خود یـاد آوری کنید که تا در صورت اتفاق بتوانید با حقیقت کنار بیـایید و خود را آویزانی نکنید. اگر درون این دوره آزمایشی شما رد شدید بهتر هست شخصیت خود را حفظ کرده و مانند انسانـهای متمدن حقیقت را پذیرفته و خداحافظی کنید. هرگز نگویید کـه با احساسات شما بازی شده و یـا گول خورده اید و یـا اگر من را نمـی خواست چرا ادامـه داد؟.به یـاد داشته باشید این دوره به منظور شناخت هست نـه وابستگی و گریـه و زاری.اگر درا ین دوره رابطه فیزیکی هم برقرار شد ،بعد از اتمام دوره نگویید کـه مورد سوء استفاده قرار گرفته اید چون از ابتدا خودتان با رضايت وارد اين قضيه شده ايد و زور و اجباري درون كار نبوده.پس درون صورت منتفي شدن ازدواج و قطع ارتباط، خود را بـه حماقت و زبوني و سادگي نزنيد.بهتر هست حرمت انساني خود را حفظ كنيد و از خود بپرسيد كه اگر من طرف را رد مي كردم و او سماجت مي كرد و آويزان مي شد و احيانا تهديد ميكرد ،حال خوبي داشتم؟پس طاقت شكست را داشته باشيد و درصورت بعد زده شدن با واقعيت كنار بياييد و لات بازي درون نياوريد.
۶- پشت خانواده اتان قایم نشوید. درون مراسم کذایی خواستگاری، کـه از رسوم پوسیده و بجا مانده از پدران روستایی ایران هست ،سعی کنید کـه حل کمـی رسوم غلط موجود را بشکنید و خودتان درون مورد آینده و توقع از مرد زندگی صحبت کنید و مثل ان ضعیفه ساکت ننشینید و یـا قایم نشوید کـه پدر و یـا برادرتان !!برای شما تصمـیم بگیرد. متاسفانـه درون ایران ها نمـی توانند مستقیما از پسر مورد علاقه خود خواستگاری کنند، اما حداقل مـی توانید درون مراسم خواستگاری ،خود تصمـیم گیرنده باشید و حرفهایتان را بزنید و اگر از طرف مقابل خوشتان آمد با شـهامت اعلام کنید و سخت نگیرید.اگر این شانس را دارید کـه قبل از مراسم بله برون شرایط ازدواج را با طرف مقابل هماهنگ کنید و به نتیجه برسید ، زياد بـه حرفهاي پوسيده خانواده اهميت ندهيد و در شب خواستگاري دبه نكنيد و پشت خانواده قايم نشويد و نقش يه قرباني و بي اختيار را بازي نكنيد.ازدواج يك تصميم هست پس تعارف را كنار بگذاريد و با خود رو راست باشيد.اگر طرف مقابل را شايسته ازدواج يافتيد هرگز بـه خاطر شرايط و به جا آوردن رسم خاص يا ميزان مـهريه ،وي را رد نكنيد،زيرا معلوم نيست نفر بعدي كه كليه شرايط سنتي خانواده شما را مي پذيرد از لحاظ انساني هم مناسب باشد و شما او را دوست بداريد.با خود خواهي دنبال مردي نباشيد كه هم ايده آل باشد و هم كليه رسومات پوسيده را بجا آورد ،زيرا معمولا مرداني كه سرشان بـه تنشان بيرزد و محترم و متشخص و آگاه باشند زير بار رسومات غلط و شرايط سخت نمي روند.هميشـه اولويت را بـه اخلاقيات و انسانيت بدهيد نـه بجا آوردن مثلا عروسي و و پا تختي و ....
۷- هر کجا کـه به نفعتان باشد سنتی و هر کجا کـه به ضررتان باشد نقش روشنفکر و امروزی را بازی نکنید.تکلیفتان را با خودتان روشن کنید، یـا درون کلیـه امور زندگی پیرو نیـاکان و اجداد خود باشید و سنتی فکر کرده و عمل کنید یـا اگر علوم و تکنولوژی امروزه را قبول دارید، از افکار و رفتار متحجرانـه بپرهیزید . اطرافیـان شما همـیشـه بـه آدمـهایی کـه راه و روش مشخصی دارند و روند ثابتی درون رفتار خود دارند بیشتر احترام مـی گذارند و آدمـهایی کـه هر لحظه رنگ عوض مـی کنند و بلاتکلیف هستند قابل اعتماد نیستند. اگر واقعا بر اساس اخلاقیـات امروز زندگی مـی کنید و تصمـیم مـی گیرید هرگز درون مراسم کذایی خواستگاری رنگ عوض نکنید و موقعی کـه حرف مـهریـه و خرید و طلا و...به مـیان مـی آید خود را بـه گیجی نزنید و پشت رسوم قایم نشوید و خود را بی مسئولیت و بی اختیـار نشان ندهید و مثلانگویید کـه هر چی پدرم بگه قبول دارم،يا رسمـه ديگه و كاريش نميشـه كرد،يا مگه آدم چند بار ازدواج مي كنـه.....
۸- خود را با دقت درون آينـه ببینید.تعریفی واقعی از ظا هر ،زييبايي ،قد ،تحصيلات ،رفتار ،آگاهي و همچنين وضعيت اجتماعي و اقتصادي خود وخانواده خود داشته باشيد و آنگاه بدنبال خوش تيپ ترين و پولدارترين باشيد !!.اصولا انسان كامل وجود ندارد و همـه انسانـها مجموعه اي از خوبيها و بديها هستند، اگر درذهن خود بدنبال آدم كامل هستيد يا دچار كمال طلبي شده ايد و يا غرور كاذب داريد و تعريف درستي از خود و خانواده اتان نداريد.توي آينـه خود را ببينيد سپس بدنبال شاهزاده روياهايتان يا مانكني با اسب سفيد باشيد.! از تخيلات پياده شويد و زميني فكر كنيد.! بـه سختي مي توانيد يه آدم خوش تيپ پول دار با سواد و با خانواده و خوش اخلاق و مـهربان و عاشق پيدا كنيد! اگر بـه فرض چنين فردي وجود داشته باشد چرا بايد با تو ازدواج كند؟!فكرش را كرده ايد! مگر شما كي هستين؟بسيار جذاب و زيبا و پولدار و با خانواده و خوش اخلاق و مـهربان و عاشقين؟!! چرا توي توهمات خود از يه مرد جذاب و پولدار انتظار وفاداري مطلق داريد كه هيچ ي حتي بـه او نگاه نكند؟!خودخواه و رويايي نباشيد و نخواهيد كه بهترين مرد دنيا راصيد كرده و در بند خود نگه داريد.به فرض اينكه چنين مردي وجود داشته باشد حتما مورد توجه ان زيادي قرار مي گيرد . با نگاهي بـه اندك نمونـه هاي داخلي و خارجي بـه راحتي مي توانيد پي ببريد كه توانايي صيد و نگهداشتن چنين فردي را نداريد. بعد بهتر هست پياده شويد و واقع بين باشيد شما هم يه ي هستين مثل بقيه ها. چون درون دنياي نسبي، زيباي مطلق وجود ندارد و دست بالاي دست زياد است.
۹- زن باشید.سعی کنید بـه معنای واقعی کلمـه زن باشید و رفتارهای زنانـه داشته باشید. اصولا مردها بیشتر جذب انی مـی شوند کـه دارای رفتارهای ظریف و لطافت زنانـه باشند و بلد باشند کـه چگونـه بـه یـه مرد محبت کرده و جسم و روح او را نوازش دهند.بهتر هست از هرگونـه رفتار مادرانـه به منظور همسرتان خود داری کنید و نقش یـه دایـه همـیشـه نگران و دلسوز را بازی نکنید .مردان نرمال، معمولا زن مـی خواهند نـه مادر!.از طرفی سعی نکنید خشن و لات باشید و از الفاظ کوچه بازاری لاتها استفاده نکنید.اگر راه عصبانیت و تند خویی و بددهنی را پیشـه کنید مطمئنا ظرف مدت کوتاهی مرد خود را ازدست خواهید داد.پس سعی کنید درون رفتار و گفتار زن باشید و همـیشـه مرتب و جذاب و آراسته.شگی و چاقی شما باعث مـی شود کمتر مردی جذبتان شود .خلاصه کلام اینکه لات بودن برازنده زنان نیست.
۱۰- از مشاورین مرد استفاده کنید. اگر آنفدر آگاه و عاقل هستید کـه در هنگام انتخاب همسر بخواهید یـه سر پیش مشاور خانواده بروید و نظر او را جویـا شوید و جز آندسته از زنان نیستید کـه با و خانباجی درد دل و م مـی کنند، ُبهتر هست از مشاورین مرد م بگیرید .معمولا مشاورین زن با شما همذات پنداری نموده و در اکثر موارد نقش حرفه ای خود را فراموش کرده و با شما همدردی نموده و با فراموش علم و دانش ُبه شما راههای جنگیدن با مردان را یـاد مـیدهند.کار وقتی بیخ پیدا مـی کند کـه مثلا خود خانم مشاور درون زندگی زناشویی خودش موفق نباشد و یـا از همسرش جدا شده باشد.در اینصورت وی با احساسات تند فیمـینیستی با شما درون یک جبهه قرار مـی گیرد و جنگ جهانی علیـه جنس مرد بـه راه مـی اندازد و شما را از هرچی مرد و ازدواجه متنفر مـی کند.مشاورين متخصص و متعهد مرد معمولا بهتر مي توانند احسساسات شما را درون مورد عشق و ازدواج درك كنند و ياريتان دهند.
۱۱- استقلال مالي داشته باشيد.اگر مي خواهيد زندگي مشترك موفقي داشته باشيد و احساس برابري و همسري با شوهر خود داشته باشيد بهتر هست اول براي خود شغلي دست و پا كنيد سپس بـه فكر ازدواج باشيد.اگر از لحاظ مالي بـه همسر خود شديدا وابسته باشيد ممكن هست در هنگام بروز اختلاف و كشمكشـهاي خانوادگي از ترس اينكه پول نداريد و نمي توانيد بدون مردتان ادامـه حيات دهيد مجبور شويد كه زندگي نكبتي با مرد مثلا معتاد يا فاسد و خشن را تحمل كنيد و به قول معروف بسوزيد و بسازيد . اصولا صحبت از برابري زن و مرد درون حالتيكه زن شاغل نيست و مرد كليه مخارجش را تامين مي كند خنده دار و مضحك هست .در صورت وابستگي كامل مالي بـه همسر خود ،نقش ارائه دهنده مطلق سرويس بـه مرد را خواهيد داشت .زنان شاغل علاوه بر اينكه داراي هويت اجتماعي بهتر و برتر مي شوند داراي سر زندگي و شادابي بيشتر بوده و كمتر افسرده مي شوند و احساس بي مصرفي و بي هويتي كمتري دارند. زن شاغل تحمل يه زندگي وابسته و داغون و درهم برهم را ندارد.اگر تشخيص دهد كه ادامـه زندگي برايش ميسر نيست با سربلندي و غرور جدا مي شود و چون از لحاظ مالي قدرت ادامـه زندگي را دارد بـه پدر و مادر و اقوام خود وابسته نمي شود و شخصيت و احترام خود را حفظ مي كند.
۱۲- به جای مـهریـه ، حق طلاق بخواهيد. اگر بـه دنبال ايجاد حس تساوي درون ازدواج هستيد و يا فكر مي كنيد كه بايد با پشتوانـه محكمي وارد زندگي شويد بهتر هست به جاي تعيين مـهريه ،در سند ازدواج ،حق طلاق را براي خود قرار دهيد. اگر ي هستيد كه نمي خواهيد درون زندگي خرابي بمانيد و بسوزيد و بسازيد و شخصيت سالمي داريد و نمي خواهيد كه درون صورتيكه مرد زندگي شما تغيير رويه داد و نخواست با شما ادامـه دهد ،آويزان او شويد و با گريه و التماس بخواهيد كه بمانيد ،و يا جزء آندسته از زناني نيستيد كه درون موقع طلاق ،خسارت بخواهيد و قصد داشته باشيد كه با دريافت مـهريه امرار معاش كنيد ،بهتر هست از مـهريه صرف نظر كنيد و بخواهيد كه شما هم حق طلاق داشته باشيد که تا در صورتيكه زندگي شما قابل تحمل نبود و جهنم شد بتوانيد با سربلندي آن را ترك كنيد ،نـه اينكه با زبوني بخواهيد كه مـهريه اقساطي بگيريد و يا بـه ناچار ادامـه دهيد. اگر پدر شما هنگام شوهر دادنتان بـه فكر پشتوانـه آينده شماست ،بهتر هست كه اولا كمك كند شما شاغل شويد و ثانيا كمك كند شما از لحاظ قانوني صاحب حق طلاق شويد و از طرفي نكوشد كه براي شما پشوانـه كذايي از طريق مـهريه بجويد و ازدواج را بـه معامله و تجارت تبديل كند و براي پشيمان شدن طرف مقابل جريمـه پشيماني (بخوانيد مـهريه!) تعيين كند .به هر حال زندگي با سربلندي و افتخار درون شرايط برابر بهتر از آويزان شدن و گرفتن جريمـه است.همواره بـه اين فكر كنيد اگر روزي بـه هر دليل همسر شما قصد ادامـه را نداشت شما بتوانيد شخصيت و احترام خود را حفظ كرده و با سربلندي از زندگي يكطرفه بيرون بياييد و بتوانيد روي پاي خود بايستيد.
۱۳- هرگز گول جمله "تورا خوشبخت مي كنم" را نخوريد.!زيرا اولا خوشبختي فقط از راه ازدواج ايجاد نمي شود و آدمـها مي توانند بدون ازدواج هم خوشبخت باشند.ثانيا خوشبختي يك حس دروني هست و كسي نمي تواند از بيرون براي ما خوشبختي بسازد.ثالثا طرف اول بايد خودش خوشبخت باشد و اصولا بداند كه خوشبختي يعني چه؟بعد بخواهد و بتواند بـه خوشبختي ديگري كمك كند.از همـه اينـها گذشته مشكل اساسي اينست كه تعريف دقيق و يكساني از خوشبختي درون بين مردم وجود ندارد و هركس از زاويه ديد خود خوشبختي را تعريف مي كند مثلا عدهاي معناي خوشبختي را پولدار شدن ،عده اي شاد بودن ،عده اي سالم بودن ،تعدادي آرام بودن ،دسته اي بي غم بودن ،پاره اي زيبايي و ..... بعد نتيجه مي گيريم كه وقتي كسي مي گويد تو را خوشبخت مي كنم، معلوم نيست كه منظورش از خوشبختي چيست ؟و آيا منظور و تعريف او از خوشبختي با منظور و تعريف شما يكي است؟
۱۴- دوستدار دروغ نباشيد .تا حد ممكن واقع بين باشيد و از شنيدن واقعات نـهراسيد وناراحت نشويد.تعدادي از آقاين اعتقاد دارند كه بعضي از خانمـها دوست دارند دروغ بشنوند و به اصطلاح از خالي بندي مردها خوششان مي آيد و لاف زني را بـه رك گويي ترجيح ميدهند.اين دسته از ان عاشق شنيدن حرفهاي رويايي و دروغين مردها هستند و زندگي مشترك آينده را بر بال ابرها و بسيار رمانتيك مي بينند، درون حاليكه اگر كمي واقع بين باشند و عقل خود را بكار اندازند مي فهمند كه بسياري از اين وعده ها دروغين بوده و اصولا طرف مقابل توان تحقق آنـهارا ندارد.بهتر هست با منطق و ديدن واقعيات زندگي خود و طرف مقابل ،و آشنايي با تواناييهاي خود و همسر آينده تان ،زندگي را بر اساس آنچه كه هست بنا كنيد نـه آنچه كه بايد باشد.
پايان
!موجودی بـه نام جواد خیـابانی
نميدونم چرا تيمـهاى ايرانى هرچقدر ميبازن هيچ وقت هيچ چيز از ارزشاشون كم نميشـه (جواد خیـابانی)
!!آسمان هفتم!!
بطلمـیوس اعتقاد داشت زمـین درون مرکز کائنات و کرات دیگر مثل ماه و خورشید گرداگرد آن بودند .زمـین حالت هسته بوده و هفت قمر و آسمان دور آن بودند.اما کوپرنیک ثابت کرد منظومـه شمسی وجود دارد و زمـین مرکز دنیـا نیست و آسمان طبقاتی ندارد.!البته بعد از طی قرون متمادی از این کشف بزرگ هنوز آدمـهای عامـی وجود دارند کـه فکر مـی کنند آسمان سقف زمـین بوده و دارای طبقات است!!!
آداب تشكر و انتقاد كردن.
براي اينكه قدرداني ما از ديگري بيشتر مثمر ثمر شود و يا درون اثر انتقاد كردن از ديگران كاري كنيم كه آنـها ناراحت نشوند رعايت اصول زير ضروري بـه نظر مي رسد:
ابتدا تشكر:
۱-تشكر بايد از صميم قلب باشد نـه صرفا براي تعارف و رفع تكليف كردن.
۲-كلمات تشكر آميز را بـه صراحت و با لحن رسا بيان كنيد نـه با كمرويي و زمزمـه كردن.
۳-هنگام تشكر اسم طرف را بگوييد.
۴-در هنگام تشكر حتمابه طرف مقابل نگاه كنيد اما خيره نشويد.
۵-هميشـه بـه فكر قدرداني و تشكر از ديگران باشيد که تا بدين وسيله رفتار خوب اطرافيان را تقويت كرده و خود نيز از خدمت و محبت مجدد و دائم آنـها بهره مند شويد.
۶-گاهي اوقات بـه صورت غير منتظره از افراد تشكر كنيد و منتظر فرصت يا مناسبت خاصي نباشيد.
۷-در تشكر كردن خسيس نباشيد اما مبالغه و حرافي نيز نكنيد.
۸-وقتي از كسي تشكر و قدر داني مي كنيد منتظر تلافي و جواب مثبت طرف نباشيد و به اصطلاح با تشكر معامله نكنيد.
۹-هيچگاه منتظر تشكر از سوي ديگران نباشيد بلكه خودتان شروع كنيد يعني فعال باشيد و عمل كنيد نـه اينكه فقط نسبت بـه رفتار ديگران عكسلعمل نشان دهيد.
۱۰- مطمئن باشيد درون اكثر اوقات تشكر كردن براي شما خرجي ندارد و لازم نيست هميشـه با كادو تشكر كنيد بلكه كلمات مثبت و جملات محبت آميز اثر فوقالعاده اي دارند.
و حالا انتقاد:
۱- درون گام اول بايد خودمان انتقاد پذير باشيم و ظرفيت شنيدن انتقاد را درون خود ايجاد كنيم که تا بتوانيم ديگران را نقد كنيم.در غير اينصورت اجازه نقد ديگران را بـه هيچوجه نداريم.
۲-انتقاد بايد محرمانـه و دور از چشم ديگران باشد.انتقاد از يك نفر درون جمع جنايت هست نـه انتقاد.
۳-هنگام انتقاد از كلمات محبت آميز استفاده كنيد حالت خصمانـه نگيريد.
۴-از عمل و رفتار خاص انتقاد كنيد نـه عامل و كل موجوديت فرد مقابل.
۵-مي توانيد درون هنگام انتقاد كردن پيشنـهادهاي معقول و عملي ارائه كنيد.
۶-لحن انتقاد همراه خواهش باشد نـه دستور.
۷-در يك لحظه يك انتقاد كافي هست و طرف مقابل را بمباران نكنيد.
۸-همواره بـه ياد داشته باشيد كه شما نـه خدا نـه مصلح اجتماعي نـه معصوم و نـه قاضي هستيد بعد در انتقاد كردن مبالغه نكنيد.
۹-هميشـه بـه خاطر داشته باشيد كه همـه انسانـها جايز الخطا نـه بلكه حتمي الخطا هستند و همـه انسانـها همواره اشتباهات ريز و درشتي را مرتكب مي شوند و شمـه هم از اين قاعده مستثني نيستيد.
۱۰-هيچگاه انتظار نداشته باشيد كه ديگران كاملا مانند شما فكر و عمل كنند و دنيا را از دريچه ذهن شما ببينند و هيچگاه انتظار نداشته باشيد دنيا كاملا مطابق ميل شما بچرخد بعد زياد بـه ديگران خرده نگيريد و در اين زمينـه ريز بين نباشيد.
نمره انضباط-ناظم-صف!
سه واژه فوق فقط درون سيستم آموزش و پرورش ايران ديده مي شوند و در هيچكدام از كشورهاي مترقي آموزشي وجود ندارند.
نمره انضباط: درون مدارس ما بـه بچه هايي كه ساكت و افسره و گوشـه گير هستند نمره انظباط بالايي مي دهند و آنان را جزء شاگردان مودب و خوب قلمداد مي كنند.در حاليكه ويژگي بارز بچه ها، فعاليت و بازي و شيطنت و سرو صداست و روانشناسان معتقدند كه بچه هاي پژمرده و منفعل بايد مشاوره شده و احيانا اختلالات رفتاري و رواني آنـها درمان گردد. اما مسئولين مدارس بـه خاطر راحتي كار خود و به دليل جهل تربيتي و فقدان سواد لازمـه درون تعليم و تربيت بچه هاي شاد و فعال را مزاحم آسايش حود مي دانند و در دسته شاگردان بي انضباط قرار مي دهند.
ناظم:يا همان معاون اول مدرسه كه معمولا بد اخلاق و خشن بوده و اغلب بچه ها از او ترسيده و متنفر هستند.ناظم بايد نقش شمر را ايفا كرده و به اصطلاح نظم و سكوت مرگبار را درون مدرسه حاكم سازد و در ساعات تفريح كه اصولا مخصوص ورجه ورجه كردن بچه هاست بـه مبارزه با بچه هايي كه مي دوند يا بازي مي كنند مي پردازد و هدفش اين هست كه بچه هارا مانند سالمندان ،آرام و منفعل نمايد .
صف: درون ايران براي ورود بـه كلاس درس معمولا مدتي بچه ها را جلوي سرما يا گرما نگهداشته و بعضا مدير يا ناظم با يك بلند گوي قوي و گوش خراش كه همسايه هاي مدرسه را نيز بـه تنگ آورده دقيقه ها بـه تهديد و ارعاب بچه ها مي پردازد و اسم اين كار غلط و بيهوده را تربيت مي گذارد! درون حاليكه خود با الفباي علوم تربيتي آشنايي ندارد. اگر كسي بپرسد كه بچه هااگر بدون صف بـه كلاس بروند چه اتفاق فجيعي ممكن هست بيفتد معمولا اوليائ مدرسه جواب قانع كننده اي براي آن ندارند و مي گويند مامورند و مازور و بايد مطابق قوانين غلط آموزش و پرورش عمل نمايند.
بدين ترتيب مي بينيم كه قوانين و ديدگاههاي غلط درون باره تعليم و تربيت ،مدرسه را كه بايد محيطي پويا و زنده و دوست داشتني باشد بـه پادگاني نظامي با مقررات خشك تبديل مي كند و به همين خاطر اكثر بچه ها از مدرسه رفتن بيزار هستند و موقع تعطيلي مدرسه با ذوق و به سرعت از آن خارج مي شوند.
ازدواج يا معامله؟!
در اكثر خانواده هاي ايراني ، والدين از همان ايام كودكي ،پسرها را آماده و تربيت مي كنند كه درون زمان جواني و بزرگسالي بتوانند كار كرده و ازدواج كنند و مي آموزند كه ازدواج خرج دارد و بايد تمام هزينـه هاي زن آينده اشان را تامين كرده و به اصطلاح او را خوشبخت كنند.در مقابل بـه ان مي آموزند كه نيازي بـه كار كردن و پول درون آوردن ندارند و در آينده يك مرد خوب آنـهارا انتخاب كرده و مي برد و خرجشان را نيزمي دهد.با اين نوع تربيت و بينش دحتران منتظر كسي مي مانند كه بيايد و آنـها را خوشبخت كند.از طرفي جامعه مرد سالار ما بازار كار واقعي زيادي را براي زنان قائل نمي شود و معمولا شانش يافتن كار براي ان بسيار كمتر از پسرهاست.
دم بخت با اين روحيه و قانون كه لازم نيست كار كند و مخارج زندگي خود را درون بياورد بـه خواستگاري جواني جواب مثبت مي دهد كه بهتر بتواند مخارج اورا پرداخته و به اصطلاح خوشبختش كند و ياد گرفته كه خود نقشي درون خوشبخت شدن ندارد بلكه مرد پولدار و سكه هاي زياد مـهريه كار را تمام مي كنند.
حتي تعدادي از زنان شاغل نيز بـه محض اختلاف با شوهران خود تهديد مي كنند كه ديگر كار نمي كنند و وظيفه مرد هست كه مخارج زندگي آنان را بپردازد. با اين نوع تربيت غلط و ديدگاه غلط نسبت بـه مقوله ازدواج، ان آموخته اند كه ازدواج نوعي معامله هست و آنان بعنوان كالا توسط مردي با پرداخت مـهريه و مخارج روزانـه خريداري شده و به خانـه مرد مي روند که تا ضمن انجام وظايف شوهر داري حوشبخت شوند.و عجبا كه اكثرا دنبال خوشبختي بـه وسيله ديگري و بدون تلاش فردي هستند.!
چنين رفتاري معمولا از سوي ان جوامع پيشرفته فرهنگي و اقتصادي ديده نمي شود و مترقي از اينكه بعنوان نيروي كار مستقل شناخته نشده و در آمد و شغلي نداشته باشد و به صورت انگلي از طريق چسبيدن بـه مردي امرار معاش كند ،متنفر هست و اين ديدگاه كه بايد توسط ديگري خوشبخت شود و به صورت جنس درون ازدواج فروخته شود را توهيني بـه خود مي داند و اصولا درون ذهن اين ان كار كردن و پذيرفتن نقش شاغل اجتماعي بديهي و طبيعي است.ان اين جوامع درون موقع ازدواج معمولا بـه معيارهاي انساني و اخلاقي و عاطفي بيشتر توجه مي كنند که تا پول؛زيرا خود مي توانند مخارج روزانـه خود را درون بياورند و در ازدواج دنبال همسر و همسطح هستند که تا شوهر و صندوق پول!
شايد اگر درون ايران فلسفه ازدواج بـه كودكان بهتر آموخته شود و ان هم بپذيرند كه بايد و بايد مثل پسرها كار كنند و دنبال همسر باشند نـه آقا بالا سر؛ و شايد اگر مي شد همانند بيمـه عمر،شوهران موقع ازدواج براي زنان غير شاغل بيمـه نامـه طلاق مي خريدند و همـه ماهه با پرداحت اقساط آن، برا ي تامين مالي زن درون حين طلاق احتمالي مي كوشيدند، امروز كمتر شاهد مـهريه هاي چند هزار سكه اي و نيز كمتر شاهد تحمل و زجر كشيدن برخي زنان درون بعضي از زندگي ها ي خراب بوديم و اين دسته از زنان با فراغ بال و عزت نفس مي توانستند طلاق بگيرند و نگران تامين نان روزانـه خود نباشند.
مادامي كه اوضاع چنين باشد بسختي مي توان گفت كه ازدواج درون ايران معامله و داد و ستد نيست و همسر گزيني سالمي است.
پيروز شدن يا برنده بودن
هدف اصلي و اساسي انسان از زندگي داشتن سلامت فيزيكي و رواني و احساس خوشبخت بودن و داشتن آرامش هست و بقيه امور زندگي وسيله ايست درون راه رسيدن بـه اين هدف .دسترسي بـه اين هدف از طريق رشد و تكامل و به مرور زمان ميسر مي شود. درون حقيقت انسان خودش هدف هست نـه وسيله.
اكثر انسانـها به زيادكار كردن و مسابقه با ديگران و برنده شدن خو گرفته اند و از امور ديگر زندگي مانند :ارتباط با ديگران،لذت بردن از زندگي،ورزش،تفريح ،بازي،هنر،موسيقي،طبيعت و ......غافل مي شوند و به اصطلاح خواب خود را مي فروشند که تا اتاق خواب بخرند! و نـهايتا بـه انساني تنـها و افسرده مبدل مي شوند كه درون عين دارايي،خوشحال نيستند و از زندگي لذت نمي برند و هنوز نگران آينده اند. اين مـهم نيست كه پشت چه ماشيني نشسته ايد ؛مـهم اين هست كه پشت ماشين ارزان يا گران چقدر احساس شادي و خوشبختي داريد.
موفقيت و پيروزي خوب هست و كسب مدارج علمي و مالي عالي هست .اما بـه چه قيمتي؟آيا بـه قيمت از دست آرامش و لذت زندگي؟اگر رسيدن بـه اين چيزها با قيمت و با هزينـه بيمار شدن و افسردگي و خمودگي باشد شما فقط برنده شده ايد نـه پيروز! بعد بعد از رسيدن بـه هر پيروزي و موفقيت بـه خود فرصت احساس شادمان بودن و جشن پيروزي بدهيد و از زندگي لذت ببريد،زيرا شما وسيله پول درون آوردن و مسابقه نيستيد بلكه خود هدف زندگي هستيد و بزرگترين وظيفه شما اين هست كه مراقب و مواظب خودتان باشيد.
بي تفاوتي ما ايراني ها !
شايد شما هم بـه اين نتيجه رسيده باشين كه ما مردم ايران امروزه نسبت بـه مسائل اطرافمون بي تفاوت شديم و كمتر نسبت بـه اوناعكسلعمل مناسبي نشون مي ديم.براي نمونـه بـه مثالاي زير توجه كنيم و بعدش يه كم تفكر بد نيس:
۱- تو صف نونوايي هستيم و نونوايي شلوغه.شاطر محترم هر چند دقيقه يكبار يه تعداد نونو مي ندازه پشت و يا يه گوشـه.از خودمون مي پرسيم اين نونا رو برا كي نگه مي داره ؟مگه ماها آدم نيستيم؟ كه بايد صف شلوغو تحمل كنيم ؟.اما هيچي نمي گيم و به راحتي حقمون ضايع مي شـه.
۲- توي يه اداره شلوغ كاري داريم و به محض اينكه نوبتمون مي شـه آقا يا خانم كارمند موبايل يا تلفنش زنگ مي خوره و دقيقه ها مشغول حرافي مي شـه اما ما هيچ اعتراضي نمي كنيم.
۳-توي صف باجه يه بانك شلوغ منتظريم و به محض اينكه نوبتمون ميشـه كارمند آقا يا خانوم كار يكي از همكاراشو كه گيشـه مراجعه كرده روراه مي ندازه و ما بازم سكوت مي كنيم.
۴-توي كلاس درس مدرسه يا دانشگاه آفا يا خانم استاد يا معلم يه ريز موبايلش زنگ مي خوره يا بد درس ميده و با بيسوادي و اخلاق بدش وقتو پول مارو هدر ميده اما ما بازم خفه مي شيم.
۵- توي يه سمينار يا كنسرت همـه چي با تاخير شروع مي شـه و كيفيت پايين سالن يا صندلي يا سخنران يا هنرمند مارو آزار مي ده اما ما ....
۶- توي سينما يا گرمـه يا سرد يا صدا گوش خراشـه يا خيلي كم ،يا بقلي با موبايل حرف مي زنـه اما ما واكنشي نداريم.
۷- تو هواپيما تهويه خوب انجام نمي شـه و تاخير هم داشتيم اما ما ...
۸- تو اتوبوس بين شـهري تازه داريم از نزديك شدن بـه مقصد خوشحال مي شيم كه يه هو آقا راننده قلدر هوس مي كنـه گازوئيل مورد نياز برگشتشو الان بزنـه و ما بازم خفه ايم.
۹-تو يه جاي عمومي يكي سيگار مي كشـه و ما بـه سرفه مي افتيم اما بازم ...
۱۰-تو تاكسي يا خطي شـهري يا بين شـهري نشستيم و شيشـه پايينـه و داريم از سرما مي لرزيم و صداي گوش خراش ضبط داره ديونمون مي كنـه و راننده لمپن داره لايي مي كشـه و خيلي تند ميره و تازه با موبايلشم حرف مي زنـه و ما مدام از ترس صلوات مي ديم يا ورد مي خونيم اما صدامون درون نمياد و اعتراض نمي كنيم.
راستي اين همـه بي تفاوتي و ترس و خفقان از كجا مياد .چرا مث مرده هاي متحرك شديم و حال اعتراض كردن نداريم.با اين روحيه آيا مي شـه منتظر تغيير و اصلاح هم بود؟!!! نظرتون چيه ؟ آه ببخشين يادم نبود كه حال ندارين جواب بدين؟!!!!
تعصب يعني جانبداري و طرفداري كوركورانـه از نظري ،كسي يا چيزي.يك واژه كاملا منفي و يك خصوصيت منفي اخلاقي. فرد متعصب بدون دليل و منطق روي يك فكر و عقيده پافشاري مي كند و راه هرگونـه تغيير و انعطاف پذيري و طبيعتا رشد را بر خود مي بندد و گاها با تعصب كور خود عرصه را برخود يا ديگران تنگ مي كند. افراد متعصب درون جامعه بسيار تند خو و لجوج جلوه مي كنند.
در ايران واژه تعصب اكثرا با غيرت و آبرو داري بـه غلط مترادف فرض مي شود و چون تعداد آقايان متعصب بسيار بيشتر از خانمـها هست ،مردها بـه داشتن تعصب افتخار مي ورزند .
معمولا انسانـهاي روشنفكر و سالم و آگاه هيچگاه بيخوي و كوركورانـه از چيزي دفاع نكرده و پافشاري نميكنندو خود را براي پذيرش افكار مخالف يا جديد و تغيير و اصلاح آماده مي كنند.
نمونـه هايي از تعصب كوركورانـه:
-تعصب نسبت بـه نام خاصي
-تعصب نسبت بـه لهجه يا قوميت خاصي
تعصب نسبت بـه دين يا ايدئولوژي خاصي
-تعصب نسبت بـه رنگ خاصي
-تعصب نسبت بـه محله يا شـهر خاصي
-تعصب نسبت بـه اعضاء خانواده
گاها تعصبهاي مطلق بـه ناهنجاريهاي رفتاري و يا حتي قتل و جنايت هم منجر شده هست .مانند پدران و يا شوهران متعصب كه چنان با تعصب و سخت گيريهاي بيجاي خود زندگي را بـه كام ان و يا زنان خود تلخ كرده اند كه بر اثر بدبيني و شكاكي بي مورد دست بـه جنايت زده و يا ان و زنان را وادار بـه خود كشي نموده اند.
معمولا درون جوامعي كه تفكرات مرد سالارانـه و قومي قبيلگي حكمفرماست و جوامعي كه دچار فقر فرهنگي و آموزشي بوده و در خرافات و جهالت غرق شده اند انسانـهاي متعصب و كور بيشتري ديده مي شود.
خونـه تكوني
همـه ساله توي اسفند ماه اكثر زنان از خانـه دار گرفته که تا شاغل ،از بي سواد گرفته که تا باسواد ،از شـهري گرفته که تا روستايي بـه بهانـه رسيدن نوروز بـه جان خانـه افتاده و به اصطلاح نظافت مي كنند .صحنـه هايي كه درون قرن ۲۱ درون هيچ كشور ديگري ديده نمي شود .اكثر زنان از روي عادت و سنت موروثي از مادرشان بـه صورت شرطي و بدون دليل انگار موظف و مجبور بـه اين كار هستند و درون صورتيكه رفت و روب نكنند دچار عذاب وجدان و احساس گناه مي شوند.براستي چرا؟اصلا فلسفه و دليل اين همـه نظافت چيست؟
در قرون گذشته و در غياب تكنولو ژي ،بشر با زمستانـهاي سختي روبرو بود.بخاريها هيزمي و يا نفتي بودند كه دوده آنـها خانـه ها را سياه مي كرد .مواد شوينده و سفيد كننده امروزي وجود نداشت و دسترسي بـه آب گرم خانگي محال بود.بواسطه معماري خاص خانـه ها ،آب درون حوض و يا شير خانـه چند ماهي يخ مي زد و كار شستشو بسيار سخت مي شد .معمولا زنان خانـه دار برخي از كار هاي منزل را بـه زماني موكول مي كردند كه هوا بهتر شده و يخ حوض آب شده باشد که تا دستان آنـها يخ نزند .اين زمان درون ايران مصادف بود با آغاز بهار و رسيدن نوروز.به همين جهت اكثر زنان با گرم شدن هوا امور معوقه نظافتي را شروع مي كردند و دوده منزل را گرفته ،بخاري ها را جمع كرده ودر عين حال بـه استقبال بهار و نوروز مي رفتند. و اما امروز:
به مدد پيشرفت علم و تكنولوژي و ساخت وسايلي مانند :جارو برقي-ماشين لباسشويي-آبگرمكن-بخار شوي-مواد شوينده متوع و فراوان و نيز تغيير معماري ساخت خانـه ها بـه آپارتمان نشيني ،در طول سال اكثر زنان درون حال دستمال كشيدن و شستشو هستند و با درون اختيار داشتن آب گرم و مواد تميز كننده ديگر نياز نيست منتظر بهار باشند که تا يخ حوض باز شود.از طرفي وسايل گرما زايي مانند شوفاژ و پكيج دودي ندارد كه نياز بـه دوده گيري داشته باشد.
حال سوال اينست كه زن ايراني امروزه با اين همـه وسايل جور واجور نظافتي و با وجود امكان نظافت منزل درون چهار فصل چرا هنوز مانند اسلاف خود عمل مي كند ؟ نظر شما چيست؟
دلايل اختلاف سن فراوان درون ازدواج چيست.؟
اگر يك مرد يا زن ۵۰ ساله با يك زن يا مرد مثلا ۲۰ ساله ارتباط برقرار كرده و يا ازدواج كند احتمالا از خوش سليقگي اوست.اما آن فرد ۲۰ ساله كه بـه ارتباط و يا ازدواج با مثلا ۵۰ ساله تن مي دهد داراي اشكال و اختلال است.اگر اين ۲۰ ساله پسر باشد بـه احتمال زيادبه جاي همانند سازي خود با پدر در دوران كودكي با مادرش همانند سازي كرده و به همين دليل درون بزرگسالي بـه جاي همسر درون ارتباط زناشويي بـه دنبال مادر مي گردد و به همين خاطر گرايش بـه زنان مسنتر از خود دارد.
خوانندگان ايراني و خوانندگان غير ايراني
شايد شما جزء آندسته از آدمـهايي باشيد كه بـه موسيقي علاقه مند هستند و شايد يكي دو بار درون كنسرتهاي داخلي يا خارجي حضور داشته و يا دست كم از تلويزيون كنسرتي را ديده باشيد.اگر دقت كرده باشيد بين خوانندگان ايراني زبان و غير ايراني تفاوت عمده اي درون اجرا روي صحنـه وجود دارد:
خوانندگان غير ايراني معمولا كار خود را انجام مي دهند و جمعيت هم اگر بـه وجد بيايند "كه مي آيند "يكسره جيغ مي زنند و هورا مي كشند و كف مي زنند و شادي خود را بـه نوعي بروز داده و رضايت خود را از هنرمند مورد علاقه با دست زدن نشان مي دهند و معمولا ديده نمي شود كه خوانندگان بزرگ غير وطني از مردم بخواهند كه دست بزنند. اما :
خوانندگان ريز و درشت ايراني اكثرا با اصرار از جمعيت مي خواهند كه دست بزنند و حتي با اعتراض اعلام مي كنند كه اين" دستها شله! و تعدادي از هنرمندان نيز چون نفس كم مي آورند و به اصطلاح اينكاره نيستند بـه كرات ميكروفن را بـه سمت جمعيت مي گيرند و مخواهند كه مردم قسمتي از آواز را گروهي بخوانند که تا بدين وسيله كمي وقت كشي و استراحت كنند.اينان از مردم سوء استفاده ابزاري كرده و مردم را بـه چشم آدم آهنيهايي ميبينند كه بـه صورت شرطي واز روي عادت بايد يكسره دست بزنند درون حاليكه اين دسته از هنرمدان بايد بدانند كه اگر بتوانند با هنر و صداي خود جمعيت را بـه وجد آورند ،مردم طبيعتا خوشحالي و رضايت خود را با كف زدن اعلام مي كنند و نمي توان با زور و اصرار جمعيتي را كه با خواننده مورد نظر بـه اصطلاح حال نمي كند وادار بـه دست زدن نمود.اين دسته از هنرمندان بهتر هست به غناي كار خود بيفزايند و با جمعيت كاري نداشته باشند.
دسته بندي آدمـها
برخي از آدمـها كارها و امور روزمره خود را با شادابي و ترنم و آهنگ و انجام مي دهند. مثلا يك خانم خانـه دار با حركات موزون ظرفها را مي شويد.
برخي ديگر از آدمـها فعاليتهاي روزمره خود را با غر و لند كردن انجام مي دهند.مانند زن خانـه داري كه هنگام شستن ظرفها مدام سر بچه ها و شوهرش غر زده و هي مي گويد:من بدبختم-چقدر كار كنم-چقدر حمالي-اين چه شانسي بود و .....
چند قانون ارتباطي
در دنيا گوش شنوا كم هست ولي زبان گويا زياد هست و اكثر مردم دوست دارند كه حرف بزنند و مشكل عمده اين هست كه كمتر كسي پيدا مي شود كه بـه حرف ديگران گوش كند و آنـها را بفهمد و اگر چنين اشخاصي باشند كه بـه ديگران گوش كنند ،بقيه آنـها را دوست دارند.
قانون رابطه : من خوبم ، ديگران خوبند ،پس رابطه خوب است.
قانون ضد رابطه : من بدم ، ديگران بدند،پس رابطه بد است.
متاسفانـه اكثر ايرانيها درون ارتباطات اجتماعي آزاد و آزاده نيستند و در ارتباط با ديگري يا زنداني هستند يا زندانبان و يا هر دو.
چراهاي ترافيك
سالهاست ترافيك تهران باعث رنج و عذاب و اصطكاك عصبي شـهر وندان شده و هزينـه هاي اقتصادي و روحي زيادي بـه مردم تحميل كرده است.در نكوهش و عوارض ترافيك نوشته ها بسيار هست و برخي از راههاي ناقص هم بـه طور مقطعي براي رفع آن اجرا شده اما غول ترافيك همچنان پابرجاست.
اين نوشتار سعي دارد با طرح سؤالات ساده اي اين معضل را از ديد يك شـهروند تهراني بررسي كند و با طرح چراهاي ترافيكي شايد بتواند خوانندگان را كمي بـه فكر و مسئولين را كمي بـه عمل كردن وادارد.از آنجايي كه معمولا طرح سؤال و انتقاد ساده تر از پاسخ و ارائه راه حل و پيشنـهاد هست و نويسنده توقع ندارد كسي بـه سؤالات طرح شده پاسخ دهد،در پايان مطلب،خود بـه سؤالات پاسخ داده و چند راه حل ساده ارائه مي نمايد.
۱-چرا بايد اكثر مردم و مشاغل درون ساعات مشابه،مثلا ۵/۶ الي ۷ صبح از منزل خارج شده ،تا حدود۸ صبح سر كارشان باشند؟چرا ساعت شروع مدارس با ادارات و بانكها بايد يكي باشد؟اصولا چرا بايد بچه مدرسه ايها اينقدر زود بـه مدرسه بروند ؟و مثلا اگر ساعت كار شروع مدارس بـه ۵/۸ يا ۹ انتقال يابد چه اتفاق بدي مي افتد؟آيا درون ايران هنوز اصطلاحي تحت عنوان ساعت كار شناور شنيده نشده است؟
۲-چرا جلوي مدارس مردم اينقدر پارك دوبله و سوبله مي كنند؟و بعد از پياده كردن بچه ها بيخودي چند دقيقه اي اضافه تر جلوي مدرسه مي ايستند و حتي بعضا با دنده عقب رفتن و دوباره جلو آمدن و سرك كشيدن مي خواهند مطمئن شوند كه فرزندشان بـه محض رفتن آنـها از مدرسه خارج نمي شود.مگر بچه از مدرسه بـه كجا مي خواهد فرار كند؟اين همـه بدبيني و شكاكي اين دسته از والدين از كجا نشات مي گيرد؟
۳-در موقع تعطيل شدن مدارس چرا برخي از والدين بـه خصوص مادران بسيار زودتر از زمان تعطيل شدن مدرسه با ماشين جلوي مدرسه صف مي كشند و موجب ازدحام مي شوند؟
۴-چرا از اتوبوسها و يا ميني بوسهاي فرسوده و دود زا بـه عنوان سرويس مدارس يا ادارات و كارخانـه جات استفاده مي شود كه گاها توان حركت بالاتر از۴۰ يا ۵۰ كيلومتر را ندارند و باعث كندي حركت وبعضا درون موقع خرابي باعث راه بندان مي شوند؟
۵-چرا اول صبح درون اتوبانـها و خيابانـها كاميونـهاي بزرگ مخصوص حمل زباله درون حركتند؟مگر آنـها ساعت ۹ و۱۰ شب گذشته زباله ها را جمع آوري و دفع نكرده اند؟پس ماشين خالي آنـها ساعت ۷ صبح توي خيابان چكار مي كند؟
۶-چرا اين همـه كاميون و كاميونت يخچالدار و بي يخچال ساعت ۵/۶ و ۷ صبح درون معابر ديده مي شوند؟آيا بايد حتما بستني و نوشابه و چيپس و پفك و ... ساعت ۸ صبح بـه سوپر محل برسد؟اگر ساعت ۱۱ صبح برسد چه مي شود؟
۷-چرا بـه محض تاريك شدن هوا انواع تريلر و كاميون درون اتوبانـها ديده مي شوند؟چرا محدوديت حركت آنان بـه بعد از ساعت ۲۴ افزايش نمي يابد؟
۸-چرا درون اتوبانـها ،كاميونـها و اتوبوسها درون لاين سرعت بـه كندي حركت مي كنند؟مگر طبق قوانين ورود كاميون و اتوبوس بـه اين لاين ممنوع نيست؟پس چرا پليس حساسيتي بـه اين موضوع نشان نمي دهد؟
۹-چرا راننده هاي مسافر كش هر كجا كه دلشان بخواهد حتي توي اتوبانـها مسافر سوار و پياده مي كنند؟ و باز هم چرا پليس عكسلعملي از خود نشان نمي دهد؟
۱۰-چرا افراد مسن بالاتر از ۸۰ سال كه ممكن هست ضعف بينايي و شنوايي نيز داشته باشند اجازه رانندگي دارند؟آنـها با حركت كند خود سد راه ديگران شده و ممكن هست براي خود و خانواده اشان خطر آفرين باشند.
۱۱-چرا اكثر زنـهاي راننده دوست دارند درون لاين وسط اتوبانـها بـه آهستگي برانند و باعث كندي حركت شوند؟ مگر موقع آموزش رانندگي بـه آنـها نگفته اند لاين كناري براي سرعت كم است؟
۱۲-چرا اكثر راننده هاي كاميونت و نيسان و وانت بار ترجيح مي دهند از لاين وسط اتوبان حركت كنند؟پس لاين كند رو براي كي ساخته شده است؟اين كار آنان برخي از راننده هاي سواري را وسوسه مي كند كه از لاين خالي مانده و خلوت كند رو براي سبقت گرفتن استفاده كنند كه خطر آفرين است.
۱۳-چرا كاميونـهاي باربري شـهري و حمل اثاثيه منزل درون كنار خيابانـها درون ساعات متمادي پارك هستند؟ اين كار باعث كم عرض تر شدن خيابانـها و دشواري عبور و مرور مي شود.
۱۴-چرا كمتر راننده اي پشت خط عابر پياده توقف مي كند؟و چرا اكثرا دوست دارند بـه حريم آن تجاوز كنند؟
۱۵-چرا موتور سوارها از هيچ قاعده و قانوني تبعيت نمي كنند و كلا آزاد هستند؟
۱۶-چرا موتورها درون اتوبانـها ديده مي شوند و پليس نمي بيند؟
۱۷-چرا برخي از باغبانان فضاي سبز شـهرداري آب ابياري بلوارها را توي خيابان و اتوبان جاري ميكنند ؟كه باعث لغزنده بودن يا يخ زدگي و ايجاد تصادف مي شود.
۱۸-چرا هميشـه خيابانـها و اتوبانـها بايد چاله چوله داشته باشد؟اين امر باعث حركت مارپيچي راننده ها براي فرار از افتادن درون دست انداز مي شود.
۱۹-چرا برخي از اتومبيل ها و حتي ماشين هاي سبك و سنگين پليس فاقد چراغ ترمز هستند؟
۲۰-چرا برخي از راننده هاي خطي خيابانـها را جولانگاه و مالميك خود مي دانند و در مقابل اعتراض راننده هاي ديگر فحش و ناسزا مي گويند؟
۲۱-چرا هنوز درون ايران برخي از جوانان براي تفريح و دوست يابي با ماشين خود يا پدرشان درون خيابانـها پرسه مي زنند؟
۲۲-چرا حركات نمايشي و لايي كشيدن و سرعت زياد براي برخي از جوانان افتخار شده؟
۲۳-چرا درون مدارس و دانشگاهها و صدا و سيما براي رانندگي و رعايت حقوق ديگران فرهنگ سازي نم شود
۲۴-چرا انجام خلاف درون رانندگي و قانون شكني براي بعضي ها لذت بخش شده و به حساب زرنگي خود مي گذارند؟
۲۵- چرا درون جاده هاي برون شـهري بـه محض ايجاد راه بندان برخي از راننده ها از شانـه خاكي سمت راست سبقت مي گيرند و پليس فقط نظاره گر است؟
۲۶-چرا مسافران شـهري و برون شـهري نسبت بـه خلاف هاي رانند اعتراض نمي كنند و بعضا از اينكه راننده با انجام انواع خلاف هاي خطرناك باعث شده آنـها زودتر بـه مقصد برسند خوشحالند و به او خسته نباشيد هم مي گويند؟
۲۷-چرا رفتار و برخورد همـه پليسها درون قبال يك خلاف معين يكسان نيست ؟و چرا پليسها فقط بـه چند خلاف مثل نبستن كمربند و سرعت بالا حساسيت دارند ودر قبال بعضي از خلافها مسئوليتي ندارند؟
۰۰۰و اما چاره چیست؟
۱- تصویب و اجرای ساعت کار شناور.بدین ترتیب اکثر شاغلین همزمان از خانـه خارج نشده و همزمان هم برنمـی گردند و ترافیک سنگین صبحگاهی و شامگاهی روانتر مـی شود.
۲-والدین بـه منظور آمد و شد فرزندان خود بـه مدرسه حتی الامکان از ماشین استفاده نکرده و چند قدمـی پیـاده روی کنند.
۳- تصویب و اجرای قانونی کـه از آمد و شد ماشینـهای شـهرداری و شرکتهای پخش مواد غذایی درون ابتدای روز ممانعت کند.
۴-حرکت تریلرها و کامـیونـها فقط از ساعت ۲۴ که تا ۵ صبح مجاز باشد و این محدودیت شامل حال کامـیونـهای نـهادهای دولتی هم بشود.
۵-برخورد شدید و قاطع با کامـیون ها و اتوبوسهایی کـه در خط سرعت بـه کندی حرکت مـی کنند.
۶-برخورد شدید با مسافر کشـهایی کـه در اتوبانـها به منظور پیـاده و سوار مسافر توقف مـی کنند.
۷-ابطال گواهینامـه رانندگان بالای ۸۰ سال
۸-ابطال گواهینامـه رانندگان خانمـی کـه با سرعت کم و متزلزل درون لاین وسط اتوبانـها حرکت مـی کنند.
۹-در صورت مشاهده پارک خاورهای باربری درون کنار خیـابانـها شرکت باربری خاطی جریمـه یـا تعطیل گردد.
۱۰-ضبط موتور سیکلتهایی کـه در اتوبانـها حرکت مـی کنند.
۱۱-آموزش باغبانان شـهرداری به منظور آبیـاری صحیح و جاری نساختن آب درون سطح آسفالت.
۱۲-آموزش رانندگان تاکسی و خطی درون زمـینـه های : آداب اجتماعیِ،احترام بـه قوانين و ۰۰۰
۱۳-تشكيل ستاد شبانـه روزي ترميم چاله چوله درون مناطق شـهرداري.
۱۴-آموزش جوانان بـه منظور عدم استفاده از ماشين بـه عنوان تفريح و سرگرمي.
۱۵-آموزش پرسنل راهنمايي و رانندگي بـه منظور برخورد يكسان درون مقابل خلافهاي رانندگي.
۱۶-تدوين برنامـه مدون آموزش راهنمايي و رانندگي و رعايت قانون و احترام بـه حقوق ديگران و ابلاغ بـه مدارس و تلويزيون براي اجراي مستمر.
[babakeducation.blogfa.com هزينه بيمارستان بابك با بيمه اختياري چقدر است]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 05:23:00 +0000